«بی بدن» ؛ برداشتی انسانی از یک پرونده جنایی معروف!
«بی بدن» نشان میدهد که چگونه رفتار خانواده قاتل و شیوهای که برای نجات فرزندشان در پیش گرفتند، فضای مجازی و جوسازی که علیه خانواده مقتول در جامعه شکل گرفت موجب شد تا خانواده مقتول رضایت ندهند و در واقع بخشیده نشدن قاتل نتیجه اعمال پدر او بوده است و شاید اگر راهی برای همدلی با خانواده مقتول پیدا میکردند و حقایق را میگفتند، مسیر حکم تغییر میکرد.
گروه سینمای «آرتیسفر» : فیلم «بی بدن» به کارگردانی مرتضی علیزاده و نویسندگی کاظم دانشی از جمله فیلمهای بحث برانگیز جشنواره امسال است. کاظم دانشی را با فیلم نسبتا موفق «علفزار» میشناسیم. او بار دیگر دست بر یک سوژه و پرونده ملتهب جنایی گذاشته است و به نظر میرسد این حیطه مورد علاقه او است.
«بی بدن» آشکارا برداشتی از یک پرونده جنایی معروف در سالهای اخیر است اما کارگردان بارها در مصاحبههای خود گفته است این گونه نیست. حالا که فیلم اکران شده است و همه چیز برملا شد انتظار میرفت این بار حداقل آن را بپذیرد اما زیربار نرفت و بیان کرد که این فیلم برداشتی از چند پرونده مشابه بوده است. نمیدانم چگونه میشود جزییاتی از پرونده معروف که در فیلم مو به مو به آن اشاره شده است را کتمان کرد و اصلا چرا؟ اگرچه که علیزاده نپذیرفته اما باید دید آیا طرفین این پرونده جنایی رضایت داشتهاند که درموردشان فیلم ساخته شود یا خیر.
«بی بدن» فیلمی است که به واسطه همان پرونده جنایی مشهور، از ابتدا تا انتها و حتی جزییاتش را به خوبی میدانیم و چیزی فراتر از دادههایی که در فضای مجازی هم در رابطه با آن پرونده وجود دارد به مخاطب ارائه نمیدهد. فیلمساز اما این قصه ملتهب را دراماتیزه کرده و به نمایش گذاشته است و در خلال این پرونده اگر چه نصفه و نیمه اما حرفهایی در رابطه با فروپاشیدگی خانواده، خلاء عاطفی جوانان در خانواده و تاثیر فضای مجازی بر روند یک جریان اشاره میکند.
مهمترین حسن این فیلم آن است مسئلهاش قصاص نیست؛ اساسا موضعش نسبت به این مسئله انسانی است و برخلاف سایر فیلمهای مشابه تلاش نکرده تا از قاتل تصویر یک مظلوم را بسازد و از این حیث جای درستی ایستاده است. فیلم تلاش دارد بر سلسله مسائلی که بر روند بررسی یک پرونده و همچنین تصمیم خانواده مقتول تاثیر میگذارند را نشان دهد. «بی بدن» نشان میدهد که چگونه رفتار خانواده قاتل و شیوهای که برای نجات فرزندشان در پیش گرفتند، فضای مجازی و جوسازی که علیه خانواده مقتول در جامعه شکل گرفت موجب شد تا خانواده مقتول رضایت ندهند و در واقع بخشیده نشدن قاتل نتیجه اعمال پدر او بوده است و شاید اگر راهی برای همدلی با خانواده مقتول پیدا میکردند و حقایق را میگفتند، مسیر حکم تغییر میکرد.
فیلمساز نگاه انتقادیاش نه به سمت خانواده مقتول و حکم قصاص است و نه قوه قضاییه؛ بلکه به سمت خانواده قاتل و مردمی است که بر آتش آنها دامن زدند و ندانسته با فشار روانی که بر خانواده مقتول وارد کردند، مانع از نجات جان یک انسان شدند و آیا این همان چیزی بود که در پی آن بودند؟
«بی بدن» اما اشکال جدی در انتخاب بازیگرهایش، بازی گرفتن از آنها و شخصیتپردازی آنها دارد؛ به ویژه شخصیت بازپرس با بازی نوید پورفرج که برای این نقش زیادی خوشتیپ و جوان و اکتهایش خام است. دانشی این بار هم بازپرسی را خلق کرده که تمرد میکند و اقدامات خودسرانهای دارد و باز هم نشان داده که از فضای دادرسی و دادگاهی چندان اطلاعی ندارد و فیلمساز هم پشت دست او و متاثر از فیلم«علفزار» حرکت میکند و تصویر درستی از دادگاه، دادرسی و نیروهای قوه قضاییه ارائه نمیدهد.
فیلم با وجود این که کم نقص نیست اما «بی بدن» یک درام اجتماعی مخاطبپسند است و علت آن بی ربط با شباهت زیاد قصه به پرونده جنایی مشهور نیست اما منصفانه باید گفت که فیلمساز پشت این پرونده خودش را پنهان نکرده و تلاش خود را برای تبدیل آن به یک اثر دراماتیک کرده است.