صدا و سیما

دیشب حتما تاریک‌ترین و بدترین شب تاریخ سینمای ایران بود

سکانس پایانی تلخ و هولناک 🎬 شوک بزرگ و روز بسیار تلخ .🖤
اقای مهرجویی و همسر دوم ایشان خانم وحیده محمدی فر در شهرک زیبا شهر فردیس کرج ، با چاقو‌ به قتل می رسند .
حتی اگر اقای مهرجویی به مرگ طبیعی از میان ما می رفت ، شوک بزرگی به جامعه ، بویژه جامعه هنری وارد می شد، چه برسد به این قتل فجیع !!!
امنیت کجاست؟ !
خانواده سینما شوکه و به هم ریخته است ؛ و خواهان رسیدگی به این فاجعه ی هولناک .
آقای مهرجویی ، فقط یک کارگردان برجسته و تاثیر گذار در تاریخ سینمای ایران ، در سطح بین المللی نبودند
ایشان بزرگ مردی از تبار ادب و هنربودند با آثار برجسته و تکرار نشدنی …
تسلیت به ایران 🖤
تسلیت به خانواده سینما 🖤
تسلیت به همه ی طرفدارن ایشان 🖤
تسلیت به مریم ، مونا ‌و صفای عزیز 🖤
تسلیت به فریار عزیزمان 🖤

دیگر نمی‌شود نوشت مثلاً «خالق لیلا و هامون و گاو رفت». نمی‌شود نوشت «داریوش مهرجویی به دوستانش پیوست» … نه، دیگر این چیزها را نمی‌شود نوشت. این‌ها کلمات و جملات ساده‌ و ابلهانه‌ای هستند برای توصیف آن اتفاقی که دیشب در ویلای شخصی داریوش مهرجوییِ بزرگ و همسرش افتاد. ماجرا اصلاً این چیزها نیست. ماجرا آن‌قدر هولناک و تکان‌دهنده است که توصیفش کار هر کسی نیست. هر چیزی بگوییم ابعاد این فاجعه‌ی دردناک را پوشش نمی‌دهد. فقط حالا دیگر ما مانده‌ایم و حجم عظیمی از بهت و غم و حیرت که گویا انگار پایانی برایش نمی‌توان متصور شد. گویا هر روز همین است و همین خواهد بود.
.
همسر داریوش مهرجویی، وحیده محمدی‌فر، در روزهای گذشته پست‌هایی مبنی بر تجاوز یک شخص ناشناس به حریم شخصی‌شان منتشر کرده بود. شخصی که گویا حتی با چاقو و به شکلی آشکار او و مهرجویی را تهدید به مرگ کرده بود. شاید اگر در مملکتی زندگی می‌کردیم که همه چیز سر جایش بود، انتشار چنین پستی، آن هم از سوی همسر یکی از مفاخر هنری ایران، شاخک‌ها را تیز می‌کرد تا کارهایی برای محافظت یا دست کم پیگیری ماجرا انجام شود. اما نکته این‌جاست که «جان» در این مملکت پوچ و بی‌معناست. «جان» بی‌ارزش است و کسی به آن توجهی نمی‌کند.
.
شاید این مثال خیلی دور از ذهن به نظر برسد اما در مملکتی که چاله‌ای عمیق وسط خیابانش حفر می‌کنند اما زورشان می‌آید تابلویی دور چاله نصب کنند تا آدم‌ها داخلش نیفتند، معنایش این است که «جان» هیچ است. این‌جا کسی برای «جانِ» کسی ارزش قائل نیست. فریاد کشیده‌اند، تهدید شده‌اند، پست منتشر کرده‌اند، ماجرا را دقیقاً شرح داده‌اند اما غافل از این که اینجا کسی به کسی نیست. اینجا اصلاً برای‌شان اهمیتی ندارد شما بمیرید یا بمانید، اهمیتی ندارد داریوش مهرجویی هستید، یا فلانی و بهمانی. اینجا کسی به این چیزها اهمیت نمی‌دهد؛ کشک، دوغ، ماست، پشم.
.
این هم از امروزِ ما. از امروزِ سیاهی که دو «جانِ» دیگر هم رفتند. چند «جانِ» دیگر باید از دست بدهیم؟ چند «جانِ» دیگر باید در چاله بیفتند؟

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا