شعر باید وسیله تعالی و رشد جامعه باشد
گروه ادبیات خبرگزاری آرتسیفر – شعر و متون فاخر و اصیل ادبی فارسی زبانها سرشار از مفاهیم ارزشمند دینی و آموزههای انسانی است.
شعرای بزرگ ایرانزمین در قرون گذشته آنقدر اثر درخشان و پرمعنی برای ما به ارث گذاشتهاند که اگر در دکّان شاعری تخته هم بشود، آب از آب تکان نمیخورد و به اندازۀ لازم و کافی شعر برای خواندن و آموختن در تاریخ ادبیات کشورمان وجود دارد.
البتّه شعر یک موجود زنده و همواره در حال جوشش است.
بیتردید هر عصر و دورهای نیاز به ادبای کارآزموده و حاذقی دارد که معارف دینی و اجتماعی را در قالب شعر به مردم آموزش بدهند. رسیدن به چنین جایگاهی فقط با آموختن فوت و فن شاعری محقق نمیشود. مگر نه اینکه حافظ سروده است:
در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند / آنچه استاد ازل گفت بگو، میگویم
من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست / که از آن دست که او میکشدم میرویم
بهقول استاد شهید ما آقا سید مرتضی آوینی: «شاعران یا همنشین شاهدان تنگ دهان و باریک میان ملکوتند و رازدار قدیسان، یا همدم شیاطینند در فراموشخانههای عوالم وهم». جان شاعر باید از چشمۀ حکمت إلهی سیراب شده باشد تا مثل ناصر خسرو آیۀ قرآن را اینگونه در شعرش بگنجاند: «سوی بهشت عدن یکی نردبان کنم / یک پایه از صلات و دگر پایه از صیام». اشاره شاعر به این آیۀ إلهی است: یا ایُّها الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاه * اى کسانى که ایمان آوردهاید، از نماز و صبر (روزه) کمک بگیرید (سورۀ مبارکۀ بقره آیۀ ۱۵۳). امیر معزی این حقیقت را اینطور بازتاب داده است: «آنچه دنیی را همی سازی صلاح است و صواب / وانچه عقبی را همی سازی صلوت است و صیام». ادبیات و ادیبان فارسی نقش مهمی در حفظ اسلام ما ایرانیها داشتهاند. صدها سال در این مملکت پدرها و مادرها فرزندانشان را با تأدیبی گلستان تربیت کرده و شاهنامه و دیوان حافظ به خوردشان دادهاند.
سعدی در دیباچۀ گلستان همیشه سبزش آورده است:
«بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
منّت خدای را عزّ و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو میرود ممدّ حیات است و چون بر میآید مفرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.
از دست و زبان که بر آید / کز عهدۀ شکرش به در آید
اِعملوا آلَ داودَ شکراً وَ قلیلٌ مِن عبادیَ الشکور
بنده همان به که ز تقصیر خویش / عذر به درگاه خدای آورد
ور نه سزاوار خداوندیاش / کس نتواند که به جای آورد
باران رحمت بیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغش همه جا کشیده. پردۀ ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفۀ روزی به خطای منکر نبرد.
ای کریمی که از خزانۀ غیب / گبر و ترسا وظیفهخور داری
دوستان را کجا کنی محروم / تو که با دشمن این نظر داری»
شعر که ریسمان ارادهاش را به معارف الهی بسپارد گنج از دل به قلب شاعر جاری میگردد. در اینباره حرف و شاهد و برهان زیاد و دلایل محکمهپسندی وجود دارد و اساتید ادبیات هم بارها به این مقولۀ موثر پرداختهاند. بهقول اقبال لاهوری: « شعر را مقصود اگر آدم گری است / شاعری هم وارث پیغمبری است». تردیدی نیست که ادبیات فارسی دورههای مختلفی را پشتسر گذاشته و بارها دستخوش تغییر شده امّا اصل، درونمایه و کارکرد تربیتی آن همواره ثابت و دست نخورده مانده است. حرف این یادداشت دقیقاً همینجاست که این ویژگی درخشان باید پابرجا بماند تا شعر فارسی از جایگاه تربیتی خود دور نشود. متأسفانه اینروزها در شبکههای اجتماعی ویدیوهایی از محافل شعر، دست به دست میشود که در آنها برخی مردان و زنان شاعرنما، ابیات کم ارزش و بعضاً ضعیفی را میخوانند برای به انحراف کشاندن جامعه.
هم مردم و هم متولیان امر باید به این نکته توجه داشته باشند که شعر نازل و کمبهاء اندیشۀ فرزندانشان را کدر میکند و مسیر حرکتشان را به بنبست میرساند. شعر فقط وزن و قالب و چیدمان واژهها نیست. شعر باید دست مخاطب را بگیرد و به مقصد برساند. چیزی که اینروزها با رخت و لباس روشنفکری و مطالبهگری و انتقاد در شبکههای اجتماعی و سایر درگاههای فضای مجازی دست به دست میشود درخور نام شعر فارسی نیست و قطعاً ماندگار هم نخواهد شد.
گروه ادبیات آرتسیفر در آینده، متعهدانه به سراغ گعدهها و انجمنهای شعری فعال در کشور میرود و ذرهبین خود را روی این موضوع مهم متمرکز خواهد کرد.