لزوم استفاده از شیوههای نوین در تدریس زبان و ادبیات فارسی در مدارس
گروه فرهنگ و ادبیات خبرگزاری آرتسیفر: زبان و ادبیات فارسی، زبانی کهن و تمدنساز است که طی تاریخ چند هزار ساله، انتقالدهنده افکار و عقایدِ شگرف و والای مردمان سرزمین ما ایران بودهاست. در واقع زبانفارسی بهترین و مناسبترین بستر برای انتقال تفکرات و پیشرفتهای علمی و فرهنگی ایرانیان و دیگر فارسیزبانان است. میتوان گفت آموزش ادبیات فارسی همیشه مؤلفهای بسیار حیاتی و تاریخی برای ادامه راه پیشرفت کشور ماست. مهمترین محمل و بستر آموزشزبان و ادبیاتفارسی در حال حاضر، نظام آموزشی، مدارس و معلمان ما هستند. بنابراین تصمیم گرفتیم با یکی از کسانی که در حوزه آموزش ادبیاتفارسی در مدارس به شکل کاملا علمی و دقیق فعال است و تجربیات گرانبهایی کسب نموده گفتگو کنیم و بیش از پیش با چالشهای آموزش ادبیات در نظام آموزشی آشنا شویم. دکتر رادمان رسولی مهربانی بیش از ده سال است که در زمینه آموزش ادبیات فارسی در مدارس فعالیت میکند و میتواند در شناساندن مشکلات نظام آموزش ادبیات در کشور به ما کمک کند. رسولی در گفتگو با آرتسیفر به نکتهای مهم و دقیق اشاره کرد و آن تفکیک حوزه آموزش و یادگیری زبان و ادبیات فارسی است. شایان ذکر است رادمان رسولی مهربانی با کمک برخی دیگر از معلمان و کارشناسان ادبیات توانسته است شیوههای جدیدی را برای آموزش ادبیات در برخی از مدارسی که در آنها فعالیت میکند طراحی و اجرا نماید که در گفتگوی زیر به این شیوهها اشاره نموده است.
مشروح گفتگوی آرتسیفر با دکتر رادمان رسولی در ادامه به حضورتان تقدیم می گردد:
آقای دکتر رسولی خدمت شما عرض سلام و احترام داریم، لطفا برای مخاطبین این گفتگو بفرمایید که چند سال است که وارد فضای آموزش زبان و ادبیات فارسی شدهاید و در این حوزه چه اقدامات و فعالیتهایی را صورت دادهاید؟
بنده حدود ۱۲ ۱۳ سالی میشود که وارد فضای آموزش شدهام. در ابتدای فعالیتم، مدارس به شکل نظام آموزشی گذشته یعنی دوره ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان بود و سپس شکل جدید آموزش به صورت ابتدایی، متوسطه اول و متوسطه دوم شکل گرفت. تحصیلات بنده نیز در هر سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری، در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران بودهاست و همچنین مدال المپیاد ادبی را نیز کسب نمودهام که اینها مزید بر علت شد که وارد فضای آموزش زبان و ادبیات فارسی شوم. طی دو سال گذشته نیز به عنوان یکی از اعضای هیئت علمی آموزش ادبیات فارسی در مجتمع آموزشی مفید فعال هستم. کاری که ما در این مجتمع آموزشی انجام میدهیم این است که اسناد آموزشی کشورهای مختلف مانند آمریکا، استرالیا و دیگر کشورها را ترجمه میکنیم و سعی داریم این سندها را بومیسازی کنیم؛ به این معنا که ببینیم ایدههای کلی این نظامهای آموزشی چیست و سرخطهای برنامهریزی درسی آنها چگونه است و چه اهدافی را دنبال میکنند و در نهایت به دنبال این هستیم که چگونه میتوان مطابق با فرهنگ خودمان این برنامهریزی درسی را بومیسازی کرد. در این مدت کارسوقها و کارگاههایی را در حوزههای ادبیات فارسی و نگارش و شاهنامهخوانی برای دانشآموزان طراحی و اجرا کردهایم. همچنین کارگاههایی را درباره شیوههای آموزش ادبیات و نگارش برای معلمان برگزار کردهایم. اقدام دیگر ما این بوده که در برنامه درسی دانشآموزان در متوسطه اول ساعتهای خاصی را به ادبیات کلاسیک فارسی اختصاص دادیم، به این شکل که برای پایه هفتم شاهنامهخوانی، برای هشتم سعدیخوانی و برای پایه نهم ادبیات عرفانی حافظ و مولانا را به شیوه جدیدی به دانش آموزان تدریس میکردیم.
بسیار جالب و قابل توجه است که برای دانشآموزان پایه هفتم شاهنامهخوانی را در نظر گرفتهاید. خواندن شاهنامه برای دانشآموزان پایه هفتم به چه شکلی طراحی و اجرا میشود؟
در کلاس شاهنامهخوانی ما هیچ تأکیدی بر آرایهها و معنای دقیق ابیات نداریم. هدف ما این بود که دانشآموز با شاهنامه آشنا شود، آن را بشنود و از داستانهایش لذت ببرد. یکی از چالشهای مهم آموزش ادبیات این است که نوجوان، تجربه لذت بردن از ادبیات کلاسیک و حتی داستان را نچشیده است. ما سعی کردیم این مشکل را بر طرف کنیم و لذت ادبیات را به مخاطب بچشانیم. به همین دلیل هم روی داستان تاکید داشتیم و داستان شاهنامه هم به قدری کشش دارد که دانش آموز را با خود همراه میکند. مثلا در این شیوه نوجوان دنبال میکرد که سرنوشت رستم، ضحاک و دیگر شخصیتهای شاهنامه چه میشود؛ در همین راستا بیتهای دشوار را کم کردیم و بیشترْ ابیاتی را باقی گذاشتیم که خط داستان را جلو میبرد. معلم سر کلاس شاهنامه، طومار نقالی را در دست دارد و بدون این که ابیات را به صورت جزئی معنی کند، آنها را میخواند و در حدی که داستان دچار وقفه نشود و سرعت داستان کند نشود معنای ابیات دشوارتر را میگوید. بعد از چند جلسه دانشآموز دیگر معنای واژگان دشوار در ذهنش رخنه کرده و با ابیات شاهنامه ارتباط برقرار میکند. در هر جلسه بچهها آن چیزی که فهم کردهاند را در کتاب مینویسند و این باعث تقویت مهار شنیداری آنها نیز میشود. چند سال پیش در مقالهای شیوه کارمان در آموزش شاهنامه را توضیح داده بودیم که اگر کسی علاقهمند است میتواند جستجو کند و آن را بخواند (مقاله روش معلمی-نقالی برای آشنا کردن دانشآموزان دورهی اول متوسطه با شاهنامه).
ما برای پایه هفتم کتابی طراحی کردهایم، تا یاریگر معلمان و دانشآموزان پایه هفتم باشد. بخشی از شیوه تدریس آن کتاب برگرفته از سنت نقالی خودمان است و در بخشهایی هم از سازماندهندههای تصویری، نمودارها، توضیحاتی دربارهی شخصیتها و ابزارآلات جنگی، موجودات عجیب و غریب شاهنامه و پویانماییها استفاده شده است. این نکته را باید ذکر کنم که خوشبختانه در مورد شاهنامه اولیای دانشآموزان تاکید داشتند که فرزندشان با این کتاب کهن آشنا شوند و از این موضوع استقبال میکردند.
با توجه به ارزیابیها و بازخوردهایی که از انجام این طرح داشتید، این ظرفیت را می بینید که این شیوه آموزشی در همه مدارس کشور اجرا شود؟
اگر این طرح بخواهد در سطح کشور انجام شود با چالشهایی روبهرو میشود. تدریس به این شیوه در شهرهایی زبان مادری بچهها فارسی نیست، یکی از این چالشهاست. در سطح کشور طبیعتا به یک شیوه یکسان نمیشود شاهنامه را در کلاسهای درس برد و باید برای هر منطقه باتوجهبه اقتضائات خاص آن منطقه برنامهریزی کرد. البته ما در برخی مدارس مناطق مختلف تهران این شیوه را اجرا کردیم و جواب گرفتیم و حتی دانشآموزان افغانستانی نیز با این نحوه آموزش ادبیات ارتباط برقرار میکردند و بازخوردها مثبت بود. مشابه این طرح آموزشی در برخی دیگر از نقاط کشور هم اجرا شده و ارزیابیها از آن مثبت بودهاست. البته باید این جا اشاره کنم که ما در تجربیاتمان به این جمعبندی رسیدهایم که معلم باید در آموزش ادبیات به یک جعبهابزار و مجموعهای از راهکارها مسلح باشد و از آنها در کلاس استفاده کند. به عنوان مثال در مورد شاهنامه، راهکار ارائهشده ما به معلم این بود که شعر را معنی نکند، صرفا داستان را جلو ببرد، در خواندن اشعار ضرب آهنگ لازم را رعایت کند و تصاویری از شاهنامه را جهت بهبود آموزش در اختیار داشته باشد. شایان ذکر است این شیوههای آموزشی ادبیات، هزینههای زیادی ندارند و قابل اجرا در بیشتر نقاط کشور هستند. اگر معلم ابزارها و راهکارهای مختلفی در اختیارش داشته باشد، آنوقت در کلاس درس اگر راهکاری جواب نداد میتواند از راهکار دیگری استفاده کند و بهاینترتیب احتمال موفقیت بیشتر میشود.
به نظر شما نظام آموزش زبان و ادبیات فارسی در کشور ما چه مشکلات و یا به بیان بهتر چه چالشهایی دارد؟
یکی از مشکلات اساسی نظام آموزشی ادبیات فارسی در کشور این است که ما تخصص آموزش ادبیات را نداریم. به عنوان مثال آموزش ریاضی یک تخصص تعریف شدهاست که آموزش ریاضی با یادگیری خود این علم تفاوت دارد. متأسفانه این تفکیک در ادبیات اتفاق نیافتاده، البته کارهایی انجام شده اما موثر نبودهاست. بنده با برخی دانشجویان معلمی ادبیات فارسی صحبت کردهام که آنها از شیوه آموزش برای معلمان راضی نیستند و این آموزشها را کامل و جامع نمیدانند. مجدد به این نکته اشاره میکنم که آموزش ادبیات و یادگیری ادبیات، دو پدیده متفاوت هستند که باید این تفاوت در ساختار آموزش معلمان جا بیفتد. این عدم تفکیک باعث میشود که هر کسی که در حوزه ادبیات کار کردهاست، احساس کند که میتواند به حوزه آموزش ادبیات هم وارد شود. به عنوان مثال شخصی که شاعر و یا استاد ادبیات دانشگاه است، این تلقی را دارد که میتواند وارد حوزه آموزش شود. این مشکل قدیمی وجود دارد که همان محتوایی که در دانشگاه تدریس میشود، سادهسازی شده و در مدرسه به دانش آموز ارائه میشود. به علاوه چون تخصص آموزش ادبیات وجود ندارد، هر کسی به خود اجازه میدهد که کتاب درسی و شیوه آموزش را مورد نقد قرار دهد و این نقدها چون توسط متخصصین آموزش ادبیات عنوان نمیشود، خیلی مؤثر و کارا نیست. بیشتر نقدهای این افراد هم ناظر به متون آموزشی زبان و ادبیات فارسی دانش آموزان است؛ در صورتی که متن تنها بخشی از چرخه آموزش ادبیات است. وقتی همه انتقادها ناظر به متن باشد، به دیگر مشکلات آموزش ادبیات کمتوجه هستیم. حتی اگر قبول کنیم که این متون مناسب نباشد، یک معلم خوب و مجهز به ابزارهای آموزش میتواند نقص متن را جبران کند. به بیان بهتر، اصلاح فرایند آموزش معلمان ادبیات، بسیار مهمتر از اصلاح متون درسی است. مشکل دیگر این است که گاهی معلمانی سر کلاس میروند که تخصص آموزش ادبیات که هیچ، تخصص ادبیات فارسی هم ندارند. یعنی در دانشگاه اصلا ادبیات فارسی نخواندهاند و رشته دیگری داشتهاند.
آقای رسولی به نظر شما کتابهای درسی زبان و ادبیات فارسی توانستهاند در یادگیری موثر و مفید باشند؟
متاسفانه هر جا محتوا و موضوعی در دیگر دروس، فرصتی برای ارائه آنها نبوده، به شکل غیراستاندارد و غیر اصولی به کتاب ادبیات فارسی وارد شدهاست. همانها هم بعضا مشکلات ویرایش دارند. خود ادبیات برای آموزش، اصول و محتوایی دارد. وقتی شما برخی کتابهای درسی ادبیات فارسی را مورد بررسی قرار میدهید، ملاحظه میکنید که بسیاری از متون را خود مولفین کتابها نوشتهاند. گاهی این مولفین مجبور بودهاند موضوعی را در کتاب ادبیات بگنجانند که متن خاصی در رابطه با آن وجود ندشته است و گاهی هم به صورت سلیقهای عمل کردهاند. متاسفانه از هر جایی به دفتر تالیف کتب فشار میآورند که متن خاصی را در کتابهای درسی جا دهند. خود دفتر تالیف کتب درسی هم نگران فشارهای موجود است و این باعث میشود، بیش از پیش خودشان را محدود کنند. در نتیجه متونی مناسبی برای کتابهای درسی انتخاب نشدهاست. بسیاری از متون کلاسیک در کتابها هم متنهای تعلیمی هستند نه متنهای روایی که برای دانشآموز جذابیت بیشتری داشته باشد. در نتیجه دانش آموز به ادبیات علاقهمند نمیشود و با این وضعیت حق هم دارد! روی همان متون هم فعالیتهای مناسبی برای درک مطلب و تقویت مهارت خواندن طراحی نشده است. این از مشکلات اساسی ماست و خود سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی بر آن تأکید دارد، چراکه ایران رتبه پایینی در آزمون درک مطلب جهانی (پرلز) دارد. بر همین اساس کتابهای چهارم، پنجم و ششم بر اساس آزمون درک مطلب تغییر کرد و در آینده نیز قرار است کتابهای اول، دوم و سوم بر اساس همین آزمون تغییر کند. برای بهبود درک مطلب دانشآموز، باید راهبردهایی به معلم ارائه شود تا از آنها استفاده کند که برخی از این راهبردها، خلاصهنویسی، فعالیت تشخیص ایده اصلی مطلب، کشیدن نمودار و راهکارهایی از این دست است.
در پایان به این نکته لازم است اشاره کنم که متأسفانه دانشآموزان حتی وقتی دیپلم میگیرند هم در نوشتن و خواندن توانمند نیستند. بعد از حدف ادبیات فارسی از کنکور نیز، یک پیشنهاد جایگزین مطرح شد و آن گرفتن آزمون بسندگی زبان فارسی از دانشآموزان، پیش از ورود به دانشگاه بود که متاسفانه مورد تصویب قرار نگرفت. یعنی آزمونی که مهارتهای زبانی آنها (نوشتن و خواندن و گفتن و شنیدن) را بسنجد. یک مشکل دیگر متنمحور بودن است که معلم متن را درس می دهد و دیگر دانشآموز به فکر و تأمل وادار نمیشود که بعدا بتواند در موارد مشابه متنهای دیگر را فهم کند. زمانی که ادبیات فارسی در کنکور بود، سوال های قرابت معنایی به فهم ادبیات کمک می کرد که اکنون ادبیات از کنکور نیز حذف شده است. هدف غایی ما باید این باشد که دانشآموز وقتی با متنی جدید هم مواجه میشود بتواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و با استفاده از ابزارهایی مثل لغتنامه و … متن را متوجه شود.