گروه موسیقی آرتسیفر، این مدل برنامه و مسابقات به فضای پلتفرمها هم راه یافت و حتی به تولید مسابقهای اختصاصی در کشف استعداد خوانندگی هم رسید. «آوای جادویی» یک نمونه از این دست برنامهها بود که خوانندگانی مثل محمد اصفهانی، رضا صادقی، رضا یزدانی و محمد معتمدی به عنوان داوران مسابقه در این برنامه حضور داشتند. برنامه «صداتو» اما روایت و ساختار و فرم تازهای از یک مسابقه با محوریت موسیقی را در پلتفرمها به مخاطبان عرضه کرد که موسیقی و سرگرمی در آن در پیوند با هم به شکل گیری مدل جدیدی از یک مسابقه-سرگرمی انجامید که نمونه مشابهی نداشت. البته برای اولین بار الگوبرداری از نمونه خارجی و ایرانیزه کردن آن در تیتراژ بازگو میشود. اینکه این برنامه بر اساس یک طرح کرهای توسط گروه رسانهای سی جی ساخته شده است. حامد جوادزاده در توضیح این الگوبرداری گفته است: «. به نظر من زیباترین شکلی که این برنامه اجرا شده در شبکه فاکس آمریکاست که نامش «من میتونم صداتو ببینم» است و ما عنوان «صداتو» را هم از همین نام انتخاب کردیم.» اما در درون این فرم تقلید شده باید موسیقی ایرانی و خرده فرهنگهای برساخته از آن را معیار قرار داد که محتوا و هویت برنامه را میسازد.
بخش عمدهای از انرژی برنامه برآمده از همین استراتژی و حس نوستالژی نهفته در بازخوانی آهنگ و ترانههایی است که مخاطب با آن خاطره یا الفتی حسی و عاطفی دارد. مخاطبی که قطعا نمونه خارجی یا اورژینال این مسابقه را هم که ببیند نمیتواند به اندازه ورژن ایرانی آن لذت ببرد. آنچه به این مسابقه هویت و جذابیت میبخشد، حضور موسیقی ایرانی به عنوان کانون محوری و مبنای مسابقه است. چه موسیقی پاپ چه موسیقی سنتی و بومی و فولکوریک. در واقع موسیقی در اینجا هم به بستر و مفاد و ماده مسابقه تبدیل میشود و هم به فضای شاد و حسی آن کمک میکند و هم با نمایش و بازی گره میخورد. از این حیث میتوان «صداتو» را مسابقهای ترکیبی از دو هنر موسیقی و نمایش دانست. ترکیب هلپرها وراهنماهای برنامه هم خود گواه بر این ویژگی است. به عبارت دیگر «صداتو» از دیالکتیک موسیقی و نمایش برساخته شده و از تعامل آنها سرگرمی خلق میکند. به همین دلیل میتوان آن را محصول تعامل هنر و رسانه دانست. ضمن اینکه «صداتو» را میتوان شمایل متفاوتی از یک رئالیتی شو دانست به این معنا که عنصر نمایش و بازیگری هم با آن آمیخته است و از ترکیب امر واقع و عنصر خیال در طراحی ساختار آن استفاده شده و به همین دلیل قوای عقلی و خیالی شرکت کنندگان و مخاطبان را درگیر روند اجرایی خود میکند.
وقتی از عنصر خیال حرف میزنیم مقصود صرفا رویاپردازی نیست، بلکه منظور تخیل خلاقانه و تحلیلی است. چه شرکت کننده و چه داوران و چه مخاطبانی که مسابقه را تعقیب میکنند باید به واسطه تحلیلهای ذهنی و بهرهگیری خلاقانه از خیال خود، تشخیص دهند و حدس بزنند که خواننده واقعی در میان ۶ نفری که خود را پرزنت میکنند کدام است. این تحلیل نیازمند آشنایی با دو حوزه موسیقی و بازیگری و نمایش است تا بتوان از طریق نشانهها و نمادها دست به انتخاب زد و در واقع مسابقه را تجربه کرد. با اینکه این برنامه یک رقابت فردی است و هر بار یک شرکت کننده دارد اما به واسطه تعاملی که بین یاوران مسابقه (هلپرها) و شرکت کننده و مجری ایجاد میشود، هیجان مسابقه تولید و مصرف شده و بر التهاب آن افزوده میشود. ضمن اینکه مخاطب نیز به میانجی گمانه زنیهایی که در خانه و خیال خود انجام میدهد صرفا یک تماشاگر منفعل نیست بلکه با تمهیداتی که به لحاظ گرافیکی و از طریق گزینههای بله و خیر ایجاد شده به نوعی در این مسابقه مشارکت دارد. این مشارکت به واسطه پرداخت سه جایزه در هر برنامه به آنهایی که پاسخ درست داده باشند بیشتر هم میشود. اساسا طراحی مسابقه به گونهای است که قوای ذهنی و احساسی شرکت کنندگان و مخاطبان را درگیر میکند. برای رسیدن به پاسخ درست فقط سواد موسیقیایی کافی نیست، باید با روانشناسی شخصیت، زبان بدن، نشانه شناسی، آشنایی با هنر نمایش و بازیگری و حس شهودی بالا مجهز بود تا بتوان دست به انتخاب درست زد و خواننده واقعی را تشخیص داد. به همین دلیل ساختار این مسابقه، قوای عقلی و ذهنی و عاطفی افراد را با خود درگیر کرده و هوش آنها را به چالش میگیرد. ضمن اینکه فرایند مسابقه بر یک تعلیق ممتد و مستمر استوار است و در ۴ مرحله به تدریج بر هیجان این تعلیق آفرینی افزوده میشود.
با اینکه با حضور بازیگران در مقام مجری چندان موافق نیستم اما محسن کیایی حضور قابل قبول و متفاوتی به عنوان مجری برنامه دارد و صمیمت او شمایل خشک و رسمی مجریگری را میشکند و البته مثل برخی از مجریان مسابقات در دام لودگی هم قرار نمیگیرد. حضور محمد بحرانی که هم با هنر موسیقی آشناست و هم با هنر نمایش و بازیگری و هم خودش اهل خواندن است و صدای خوبی دارد به برنامه غنای بیشتری بخشیده، گرمای بیشتری به آن میدهد و حال و هوای برنامه را شادتر کرده و تلطیف میکند. طنازیهای امیر مهدی ژوله هم این فضا را تقویت میکند. اینها البته به معنای نادیده گرفتن ضعفهای برنامه نیست. مثلا اینکه یاوران یا همان هلپرها گرچه در برد و باخت شرکت کننده تاثیر دارند اما متضرر یا متنفع نمیشوند یا مثلا ترکیب آنها میتوانست دو به دو باشد؛ دو مرد و دو زن یا تماشاگرانی که در استودیو حضور دارند نقش فعالتری داشته یا دست کم تصویری بیشتری از آنها در قاب باشد. با این حال «صداتو» به عنوان یک رئالیتی شو موسیقیایی- نمایشی یک برنامه تخصصی موسیقی نیست بلکه از موسیقی برای ایجاد هیجان و سرگرمی و ایجاد نشاط و شادی بهره میگیرد و در این زمینه تا کنون موفق بوده است.