چطور «مکبث» از یک سردار قهرمان تبدیل به هیولا میشود!/ شباهتهای ضحاک با مکبث
ششمین برنامه از سلسله جلسات نمایش فیلمتئاترهای شاخص با همکاری مشترک انجمن صنفی منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران، چهارشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۲، به نمایش فیلمتئاتر «مکبث» اختصاص داشت که با زیرنویس فارسی برای مخاطبان در سالن استاد فریدون ناصری به نمایش گذاشته شد.
به گزارش آرتیسفر، پس از نمایش این فیلمتئاتر، نشست تحلیل، بررسی و نقد آن با حضور عباس غفاری (میزبان) و آزاده فخری (منتقد تئاتر، نویسنده و نمایشنامهنویس) برگزار شد.
نمایش «مکبث» نوشته ویلیام شکسپیر، به کارگردانی بلا تار، سال ۱۹۸۳ در مدت زمان ۶۵ دقیقه اجرا شده است.
آزاده فخری در این نشست گفت: صحبتم در این جلسه درباره تثبیت شر است. من نمایشنامه نویس هستم. با صحبتهایم در این جلسه، در حال اقتباس و تطبیق مکبث با زمانه خود هستم. هر تشابه اسمی، مکانی و جغرافیایی، تخیلی است. شخصا هیچ اصراری به هیچ مکان واقعی ندارم.
این منتقد تئاتر در ادامه بیان کرد: ضحاک بسیار به مکبث شبیه است. او کسی است که فریب خورد و در نتیجه آن دیداری انجام داد، فریب خورد، وسوسه شد و قتل انجام داد. ضحاک با شیطان دیدار کرد و مکبث با سه جادوگر یا پیشگو. ضحاک پدر خود را کشت؛ مکبث پادشاه وقت را کشت. هر دو آنها به قدرت رسیدند. هر دو آنها شری انجام داده بودند تا به قدرت برسند و بعد برای اینکه قدرت را نگه دارند، هر کاری برای تثبیت شر انجام دادهاند. به همین علت عنوان صحبتم را تثبیت شر انتخاب کردهام.
فخری در ادامه صحبتهایش گفت: یعنی در دوره فردوسی، در زمانهای زندگی میکنند که برخی برای تثبیت قدرتی که با شر به دست آوردهاند، هر کاری میکنند. از این نظر این دو داستان بسیار نزدیک به هم است. روح شکسپیر شاد؛ متنی نوشته است که در همه قرون و اعصار به هر حکومتی مخصوصا اگر در خاورمیانه باشد، قابل تطبیق عین به عین است.
او در ادامه بخشی از متن نمایشنامه «مکبث» ترجمه داریوش آشوری را برای حاضران خواند و عنوان کرد: چقدر این متن منطبق است. چطور هنرمندی میتواند اینقدر خوب بنویسد که از پس گذشت سالها، باز هم انسانها با آن احساس نزدیکی بکنند.
این منقد درباره فیلم تئاتر به نمایش گذاشته شده نیز توضیح داد: به عنوان یک تئاتری بسیار فیلم تئاتر را دوست داشتم. مادر و پدر بلاتار که کارگردانی این اثر را برعهده داشته نیز تئاتری بودند. بلاتار در این اثر بسیار به متن شکسپیر وفادار بود. زیرنویسی که روی فیلم قرار گرفته بود نیز بسیار وفادار به ترجمه آقای آشوری بود. گفته میشود این ترجمه از ترجمههای دیگر مکبث بهتر است. زیرا آقای آشوری متن انگلیسی و ترجمه فرانسوی آن را نیز تطبیق داده است تا بفهمد آن چیزهایی که متوجه شده درست است یا خیر.
فخری در ادامه صحبتهایش گفت: تئاتری بودن سر سلسله تمام لیستهای سینمایی دنیا نکته جالبی است. به عنوان مثال فیلم همشهری کین که به گفته منتقدان همچنان به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما شناخته میشود، ساخته اورسن ولز است که تئاتری بودند. این نشان میدهد که به هر حال هر کاری هم انجام دهیم، تئاتر مادر سینماست و هر کس از تئاتر به سمت سینما رفته موفقتر است. در واقع شاهدیم کسانی که آبشخور ذهنشان تئاتر است، اتفاقات مثبتی را ایجاد کردند. البته لازم است بگویم که اولین فیلم سکانس پلان جهان، «طناب» هیچکاک است. آن هم در شرایطی که بیشتر از ۸ دقیقه مداوم نمیتوانستند فیلم بگیرند.
عباس غفاری در بخش دیگری از این نشست گفت: مکبثی که ما امروز دیدیم، یک مکبث کامل است. در واقع تمام نکات نمایشنامه در آن گفته میشود وبا اینکه به لحاظ تایمینگ کوتاه به نظر می رسداما به شکل عجیبی کامل است. نکته جالب اینکه، ما در این فیلمتئاتر، قطرهای خون نمیبینیم. یعنی جنایتها در حال وقوع است، فضا هولناک بوده و تمام قصه در یک سیاهچاله روایت میشود و هر چه به عمق این سیاهچاله میرویم، فضا هولناکتر میشود ولی ما خشونت تصویری چندانی نمیبینیم. این خشونت در بیان، کلام و چهره و میمیک بازیگران دیده میشود.
او افزود: بیشتر فیلم مدیومشات و کلوزآپ است و ما کمتر لانگشات میبینیم. فیلمبرداری و بازیها در این اثر به خوبی انجام شده است. این فیلم نیز مانند فیلم تئاتر دیکته که هفته پیش پخش کردیم، با تک دوربین و یک برداشت انجام شده بود. در واقع در این دو اثر دوربین به دنبال سوژه میرود.
فخری در ادامه بیان کرد: در اینکه اصرار دارم که فیلمساز کار تئاتر کرده است، به این دلیل بوده که در اقتباس سینمایی از چنین تراژدی، آنجا که مکبث میرود و میکشد و ، در متن هم فقط روایت میشود. کارگردان حتی برای آن بخش کار تصویری انجام نداده است. بلاتار در این اثر اصرار بر حفظ شخصیت تئاتری فیلمش داشته است.
غفاری در ادامه این نشست گفت: کاری که بلاتار در اینجا انجام میدهد، اتفاق جذابی است. او با گرفتن نماهای کلوزآپ و مدیوم شات به روح مکبث نزدیک شده است. در واقع سوژه او خود مکبث و تاحدودی هم لیدی مکبث بوده و دیگر شخصیتها برایش چندان مهم نیستند. او بیشتر از اینکه بخواهد راجع به حواشی صحبت کند و آن را به ما نشان دهد، در پی نزدیک شدن به شخصیت مکبث است تا از طریق نماهای نزدیک اتفاقی که در درون مکبث رخ میدهد را به ما نشان دهد. بلاتار به ما نشان میدهد که چطور مکبث از یک سردار قهرمان تبدیل به هیولا میشود و برای نگه داشتن قدرت هر کاری میکند.