گیلدخت، درامی جذاب بدون وفاداری به تاریخ معاصر
گروه تلویزیون آرتسیفر: روایت تاریخ معاصر همیشه جزو آثار دلنشین و جذاب برای مخاطب قاب جادویی بوده است.
اینکه درباره دورههای تاریخی که کشور ما آنها را پشت سر گذاشته با یکدیگر صحبت کنید و از فرزندتان بخواهید تا دوره مورد علاقه خود را مشخص کند؛ یک مسئله مهم و کلیدی است.این روزها “گیلدخت” با یک درام تاریخی رو آنتن شبکه یک سیما مهمان مخاطبان است.مخاطبانی که در این سریال با یک زندگی روستایی و سنتی مواجه هستند. از سویی طبق آمارهای موجود از ابتدای پخش “گیلدخت” نشان میدهد که قسمتهای این مجموعه حدود ۶ میلیون بار توسط مخاطبان تلویزیون مشاهده شده است.
این سریال با عبور از ۵ و نیم میلیون بازدید پرمخاطبترین مجموعه تلویزیون در ماههای گذشته به شمار میرود. نخستین قسمت این سریال ۳۱۷ هزار بار دیده شد.طبیعت گیلان، طراوتی معطوف به مخاطب بازنمایی طبیعت گیلان یکی از شاخصهای اصلی سریال «گیل دخت» است. گیلان به طور کلی و شهر رشت، معروف است به شهر فرهنگ؛ فرهنگ با همۀ اختصاصات آن. این شهر قدیمی که نامش در کتاب حدودالعالم تألیف ۳۷۲ق آمده و در کتابهای دیگر به صورت رَشد و الرّصد هم ضبط شده، از دوره صفوی و در عهد شاه عبّاس کبیر یکی از مهمترین شهرهای تجاری ایران و محلّ رفت و آمد تجّار ایرانی و خارجی بود. از این رو رشت را دروازه ایران به اروپا میدانند.
سریال «گیل دخت» سالهای پایانی حکومت قاجار را روایت می کند، در این دوران رشت پیش از دیگر شهرها مشمول برنامههای توسعه مدار و نوین سازی شده بود.در شهر رشت توجه به بهداشت شخصی، آراستگی ظاهر، حسن معاشرت، مهمان دوستی، پاکیزگی شهر، تأسیس یتیم خانه و سرای سالمندان و بیمارستانهای مردمی، اهمّیت دادن به تحصیل، مطالعۀ کتاب و روزنامه، تماشای تئاتر و … همه از ویژگیهایی هستند که توجّه مسافران و مأموران دولتی را جلب کرده و در سفرنامهها و کتابهای خاطرات خود از آن سخن گفتهاند.
سریال «گیل دخت» با نگاهی ظریف به موضوع فرهنگ غذایی شمال کشور تصویری متفاوتی از این مسئله را به رخ مخاطب کشیده است؛ «گیل دخت» و نگاه فرهنگ محور به غذا به زعم محققین آداب و فرهنگ غذایی یک منطقه بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که در یک بشقاب خلاصه شود. فرهنگ غذایی جزیی از میراث فرهنگی هر کشور است که در کنار تاریخ، افسانهها، موسیقیها، کتیبهها، پوشش، آداب و رسومات و مذهب نشانههایی از تاریخ آن سرزمین دارد. با توجه به وجود قومیتها و مناطق مختلف در گستره جغرافیایی این کشور، ایران دارای تنوع غذایی بسیار زیادی است.
باید گفت که “گیلدخت” شروع قابل قبولی را برای بازنمایی این درام تاریخی شروع کرده اما در پس آن برخی نکات هم وجود دارد؛ درست است که داستان فیلم یا سریال نیاز به یک گره یا چالش دارد، اما این چالش باید به نحوی باشد که برای مخاطب هیجان و کشش ایجاد کند نه اینکه ذهن او را گرفتار آزاری طولانی کند که نهایتا قرار است در قسمتهای پایانی حل و فصل شود. یک سریال خوب باید در همۀ قسمتهایش خوشایند و لذتبخش باشد و نه صرفا در قسمت آخرش.
به طور مثال ما در سریال “قهوه تلخ” شاهد هستیم که نویسنده و کارگردان به ۲ شیوه فرم و محتوا اطلاعی از دوره تاریخی نمی دهد و گویی مجهول است،در مقابل دست نویسنده هم در شخصیت پردازی بسیار باز و مخاطب هم با آن همذات پنداری می کند.اما در مقابل شخصیت های “گیلدخت” ما به ازای بیرونی ندارد و با توجه به مشخص بودن دوره تاریخی در سریال،کاراکتر ها به نوعی مصنوعی و غیر قابل باور است!
سریال تلوزیونی «گیلدخت» که پنجشنبهها و جمعهها، از شبکه یک سیما و آیفیلم پخش میشود، با داستان دلدادگی گلنار به میرشکارِ پدرش، اسماعیل، شروع میشود و با حمله آصف میرزا به عمارتِ خان، ادامه مییابد. گلنار که دختر نازپرورده و پرافادهای است و سختترین کار زندگیاش بلندکردن قاشق نقره بوده، به خواست تقدیر، چنان متواضع و خاکی میشود که برای ادامه حیات و نجات جان خانواده و مردم، مجبور به انجام سختترین کارها و قرارگرفتن در دلهرهآورترین موقعیتهاست. سریال گیلدخت که با اقتباسی از یک دوره تاریخی ساختهشده، نشان میدهد که زیادهخواهی و قانعنبودن در زندگی، چه اثرات زیانباری میتواند داشتهباشد.
داستان در دوران قاجار رخ میدهد و تقریبا میتوان پایان سریال را حدس زد و بیشتر جنبه سرگرم کننده برای مخاطبان تلویزیونی را دارد.آخر داستان را میتوان حدس زد، به عبارت دیگر بخواهیم سریال گیل دخت را برای کسی که آن را ندیده توضیح بدهیم کافیست در چند جمله داستان را تعریف کرد اینکه پسری رعیت عاشق و دلباخته دختر خان میشود ولی خان با ازدواج انها مخالفت میکند و این دختر و پسر سختی ها و شکنجه هایی برای رسیدن به یکدیگر تحمل میکنند.
باید گفت که بازنمایی درام تاریخی آن هم تاریخ معاصر ابزار و ملزومات خاص خود را دارد؛ دیگر دوران عشق های مثلثی و قصه های غیر قابل باور برای مخاطب دیگر معنایی ندارد.بلکه اینگونه آثار تخریب تاریخ محسوب می شود و کار هم از تحریف و تغییر گذشته است.مخاطب امروزی دیگر باهوش و نکته سنج است؛قصه و شخصیت ها را برای خود حلاجی می کند.”گیلدخت” باید تکلیف خود را مشخص کند که آیا فیلمنامه بر اساس واقعیت نوشته شده یا صرفا شخصیت ها زائیده ذهن نویسنده است؟!