داستان و رمانشعرفرهنگ و ادبياتكتاب و کتابخوانی

از فرانکفورت تا رقه

«هادی معصومی زارع» که به گفتۀ خودش، برای تألیف این کتاب تا دم مرگ رفته، گفتگوهای پرنکته و هدفمندی را با داعشی‌ها انجام داده است.

پیشنهادات گروه ادبیات خبرگزاری آرتیسفر ویژۀ مطالعه در تعطیلات نوروز – «از فرانکفورت تا رقّه» که سال ۱۳۹۹ به‌همّت انتشارات خط‌مقدّم منتشر شده کتاب خوبی است برای شناخت «داعش». اگر به شناخت دنیای اطرافتان علاقمند هستید و دلتان می‌خواهد تحولات و بحران‌های کشورهای اسلامی اطراف ایران را از یک زاویۀ جذاب و جالب مشاهده کنید، کتاب ۴۰۰ صفحه‌ای از فرانکفورت تا رقّه را از دست ندهید. چیزی که باعث شد تا این اثر را برای مطالعۀ نوروزی به شما مخاطب گرامی آرتیسفر معرفی کنیم معرفی داعش از زبان اعضا و خانواده‌های آن است.

«هادی معصومی زارع» که به گفتۀ خودش، برای تألیف این کتاب تا دم مرگ رفته، گفتگوهای پرنکته و هدفمندی را با داعشی‌ها انجام داده است. تنوع سنّی، مسئولیتی و حتا نژادی مصاحبه‌شونده‌ها اطلاعات جامعی را در اختیار خواننده قرار می‌دهد. سخت‌گیری و دقّت بالای معصومی زارع در تنظیم گفتگوها ویژگی ارزشمند و قابل اعتنای دیگر از فرانکفورت تا رقّه به‌حساب می‌آید.

نویسنده در مقدمۀ کتاب رویکرد و جهت‌گیری گفتگوهایش را این‌گونه برشمرده است:

وضعیت خانوادگی اعضای گروه و خانواده‌های ایشان (از حیث التزام دینی، وضعیت تحصیلی و مالی، میزان اخوت و محبت درون خانوادگی و …)

سطح آشنایی افراد با ارزش‌ها و معارف دینی و مذهبی

میزان التزام دینی اعضا در دو دورۀ پیش و پس از عضویت در گروه

فهم اسباب و عوامل گرایش و عضویت افراد در گروه (بحران هویت، فقر و محرومیت مادی، معنویت‌جویی، مبارزه با اشغالگری، خشم و نفرت، انتقام‌جویی، هیجان‌طلبی و …)

میزان شناخت افراد از مذهب تشیع و طایفۀ شیعی و دیدگاهشان نسبت به آن

مناسبات درون تشکیلاتی انصار و مهاجرین و تمایزها و اختلافات احتمالی بین ایشان

سیر تطور حیات تشکیلاتی القاعده و داعش

کیفیت و کمّیت استقبال مردم از داعش در بدو سقوط استان‌های عراق

نویسنده تا حدود زیادی به چیزهایی که می‌خواسته رسیده و خواننده بعد از اتمام کتاب درک و فهم کامل‌تری از چرایی و چگونگی پیدایش داعش پیدا می‌کند. به‌عنوان مثال در صفحۀ ۳۰۸ کتاب می‌خوانیم:

چطور خودت را از آلمان به سوریه رساندی؟! سخت نبود؛ با دو دختر؛ آن هم یکی معلول؟!

حقیقتش این که از طریق اینترنت موفق شده بودم با برخی از شبکه های قاچاق داعش به سوریه ارتباط برقرار کنم آنها به ما اطمینان می‌دادند که مشکلی نیست و کافی‌ست ما خودمان را به فرودگاه استانبول برسانیم. آنها به من شماره‌ی تلفنی دادند که می‌بایست پس از رسیدن به استانبول، با آن تماس می‌گرفتم. اواخر ۲۰۱۳ و شاید هم اوایل سال ۲۰۱۴ بود که من و دو دخترم با پاسپورت رسمی‌مان از آلمان به ترکیه رفتیم و وارد فرودگاه استانبول شدیم و شب را در هتلی اقامت کردیم.

«فردای آن روز، با شماره‌ای که دریافت کرده بودم تماس گرفتم و خودم و رابطم را معرفی کردم. آنها ماشینی فرستادند و با آن به مرزهای جنوبی ترکیه رفتیم. راننده و راه‌بلد ما که همه ترک زبان بودند، ما را تا دم مرز سوریه بردند و تحویل گروهی عرب زبان دادند که بعداً برایمان معلوم شد که از اعضای تشکیلات هستند. آنجا دیگر نه پاسپورتی نیاز بود و نه گمرکی و نه چیزی! از منطقه‌ای عبور کردیم و به ما گفتند وارد سوریه شده‌اید.»؛ حالا نمی‌دانم دقیقاً از کجا وارد شده بودیم شب بود ولی با عبور از مرزهای ترکیه و سوریه مستقیماً به سمت رقه رفتیم و آنجا در خانه‌ای که داعش ترتیب داده بود اسکان پیدا کردیم. داعشی ها به آن مضافه (مهمانسرا) می‌گفتند.

ما یک‌سال و نیم در آن مهمان سرا بودیم و اصلاً نتوانستیم طبیعی زندگی کنیم اجازه‌ی خروج هم نداشتیم در قوانین و ضوابط داعش، خروج یک زن بدون همراهی یک محرم ممنوع بود به تمام معنا غافلگیر و تازه متوجه شدم که تا چه اندازه میان تصوراتم از سوریه و جامعه‌ی آرمانی تبلیغی از سوی داعش و واقعیت فاصله وجود دارد وضعیت بسیار بدی بود. آن قدر سخت می‌گذشت که آرزو می‌کردیم موشکی بیاید و ما را از بین ببرد. جای بسیار شلوغ و پرازدحامی بود. شمار زیادی کودک و بیمار با ما زندگی می‌کردند. آنجا اصلاً اوضاع انسانی مناسبی نداشت. چیزی شبیه زندان بود. به شوخی و خنده البته غذای آنجا خیلی بهتر از غذای این زندان بود. تقریباً آنجا بیکار بودیم آنجا زیاد در خصوص مباحث اعتقادی صحبت می‌کردند؛ ولی من بیش‌تر با قرآن مأنوس بودم. فرماندهان داعش چندبار به من پیشنهاد ازدواج دادند؛ اما من با خودم فکر می‌کردم که باید دنبال راهی برای فرار و بازگشت به آلمان باشم. شنیده بودم که برخی موفق به فرار به ترکیه شده‌اند؛ اما من یک زن بودم با دو دختر که تازه یکی‌شان معلول بود چگونه می‌توانستم قرار کنم؟ نه جایی را بلد بودم و نه مسیری را می‌شناختم ،تازه آنها پاسپورت‌های ما را در بدو ورود به سوریه مصادره کرده بودند»

همانطور که می‌بینید در این پرسش و پاسخ نویسنده با خانمی به‌نام «ام‌نادیا» از تبعه‌های آلمان با اصالت مراکشی، تفاوت بین تبلیغات و واقعیت داعش به‌خوبی فهم می‌شود. داعش با اغواگری برخی مسلمان‌های درمانده و مستأصل را فریب می‌داد. نام کتاب هم برگرفته از همین گفتگو است.

از فرانکفورت تا رقّه را باید دقیق بخوانیم و روی جزئیات آن متمرکز بشویم. جزئیاتی که ما را به حقایق و واقعیت‌های گروهک‌های تکفیری نزدیک می‌کند. شاید این جریان تمام شده باشد لکن تفکر جریان‌ساز ترور و تکفیر زنده است و شروع دوبارۀ دسیسه‌های آن دور از تصور نیست. به‌همین دلیل باید تاریخ این‌روزهای منطقه و جهان با دقت و وسواس ثبت شود. این کتاب را بخوانید و به دیگران هم توصیه بفرمایید که بخوانند.

fa0c8a2b283beb18d163d11e6d293ce0

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا