فرهنگ و ادبيات

معرفی آثار ادبی در مدح ولادت امام پنجم شیعیان | باقر بنای نام علی با همان صفاست | ماه رجب سلام که ماه محمدی

گروه فرهنگ و ادبیات آرتسیفر: محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب مشهور به امام باقر (ع)، بنا به‌روایتى در اول ماه رجب و به‌روایتی در سوم صفر سال ۵۷ در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. پنجمین امام شیعیان فرزند امام سجاد(ع) و نوه امام حسین(ع) هستند. مادر ایشان ام عبدالله، دختر امام حسن مجتبی(ع) است. در حال حاضر در تقویم یکم رجب به عنوان روز ولادت ایشان ثبت شده است.

شاکر، هادی، امین، صابر، ذاکر، جامع و حاضر از دیگر القاب امام پنجم شیعیان است که هر یک بر وجه خاصی از کمالات و فضایل ایشان دلالت دارند. امام باقر(ع) حدود ۱۹ سال امامت شیعیان را عهده‌دار بودند.

امام باقر(ع)، در طول زندگی خود، به نشر و گسترش حقایق و معارف الهى پرداختند. ایشان در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد همه بزرگان بنى‌هاشم بودند. روایات و احادیث، در زمینه مسایل و احکام اسلامى، تفسیر، تاریخ اسلام و انواع علوم، از حضرت بی‌شمار باقی مانده است. در زمانه حضرت زمینه مساعدى براى نشر علوم و معارف اسلامى پدیدار شد که تا زمان امامت فرزند بزرگوارشان یعنى امام صادق (علیه‌السلام) امتداد یافت و بیشتر روایاتى که در دست است از این دو امام بزرگوار است و در زمان ایشان بود که عده زیادى از محضرشان استفاده کرده و معارف اسلام و علوم آل محمد (صلى الله علیه و آله) را در سرتاسر دنیاى اسلام منتشر کردند.

کنیه امام باقر(ع) «ابوجعفر» و معروف‌ترین لقب ایشان «باقرالعلوم» به معنای شکافنده علوم است، زیرا حضرت، شکافنده معضلات فکری و حل‌کننده مسایل و پیچیدگی‌های علوم و در گستردگی دانش و معارف، سرآمد و شخصیت منحصربه‌فرد عصر خویش بودند باقر، یعنی شکافنده علوم. در علت نامگذاری می‌خوانیم: «لُقِّبَ بِهِ لِاَنَّهُ بَقَرَ الْعِلْمَ وَعَرَفَ اَصْلَهُ وَاسْتَنْبَطَ فَرْعَهُ وَ تَوَسَّعَ فیهِ وَ التَّبَقُّرُ التَّوَسُّعُ؛ [حضرت باقر علیه السلام ] به لقب باقر یاد شده است؛ چون علم را شکافت و پایه علم را شناخت و فرع آن را استنباط کرد و در آن توسعه داد و تَبَقّر [به معنای] توسعه دادن است». درباره معنای باقر احتمال دیگری نیز ذکر شده «لُقِّبَ بِهِ لِکَثْرَةِ سُجُودِهِ فَقَدْ بَقَّرَ جَبْهَتَهُ اَیْ فَتَحَها وَوَسَعَها؛ به او باقر گفته شده، برای زیادی سجده‌هایش و باز شدن و توسعه پیشانی‌اش».

کتاب‌های متعددی با محوریت زندگانی و شخصیت امام محمد باقر(ع) نوشته و منتشر شده‌اند؛ معرفی ۲۰ عنوان کتاب:

۱-«زلال م‍عرفت: پ‍ژوه‍ش‍ی‌ در زن‍دگ‍ان‍ی‌ امام محمد باقر (علیه‌السلام)» م‍ح‍م‍د ب‍اق‍ر طاه‍ری‌

۲- «زن‍دگ‍ان‍ی‌ ح‍ض‍رت‌ امام م‍ح‍م‍د ب‍اق‍ر ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام‌: گ‍زی‍ده‌ای‌ از م‍نت‍ه‍ی‌‌الام‍آلم‍ح‍دث‌ قمی (رحمت الله علیه)» ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ رض‍ا است‍ادی‌

۳- «ک‍رام‍ات‌ و م‍ق‍ام‍ات‌ ع‍رفانی‌ امام م‍ح‍م‍د ب‍اق‍ر (علیه‌السلام)» ع‍ل‍ی‌ ح‍سی‍ن‍ی‌‌قمی‌

۴- «زن‍دگ‍ی‌ امام محمد باقر ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام‌: ش‍ک‍اف‍ن‍ده‌ ع‍ل‍وم‌ و م‍ع‍ارف‌» ع‍ق‍ی‍ق‍ی‌ ب‍خش‍ای‍ش‍ی‌

۵- «شرح سخنان حضرت باقرالعلوم(ع) در سیر و سلوک و معرفت نفس» سیدیدالله برقعى

۶- «امام محمد باقر علیه‌السلام» امید امیدوار

۷- «امام محمد باقرعلیه‌السلام» میرابوالفتح دعوتى

۸- «الامام الخامس الامام محمدبن على الباقر علیه‌السلام گروه نویسندگان» مترجم محمد عبدالمنعم خاقانى

۹- «پیشواى پنجم حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام» گروه نویسندگان

۱۰- «کتاب‌نامه امام باقر(ع)» ناصرالدین انصاری ‌قمی

۱۱- «بر امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) چه گذشت؟» سیدمحمدحسن موسوى‌کاشانى

۱۲- «ع‍ج‍ای‍ب‌ و م‍ع‍ج‍زات‌ ش‍گ‍ف‍ت‌ان‍گ‍ی‍زی‌ از امام‌ ب‍اق‍ر ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام» ‌‌‫ت‍ه‍ی‍ه‌ و ت‍ن‍ظی‍م‌ واحد ت‍ح‍ق‍ی‍ق‍ات‍ی‌ گ‍ل‌ ن‍رگ‍س‌(ع‍ج‌)

۱۳- «ست‍اره‌ غ‍ربت: م‍ح‍م‍دب‍ن‌ ع‍ل‍ی‌(علیه‌السلام) ت‍ن‍ه‍ا ست‍اره‌ام‍امت‌ ک‍ه‌ در ک‍ودک‍ی‌ در ع‍اش‍ورا درخشی‍د» م‍ح‍ب‍وب‍ه‌ زارع‌

۱۴- «داست‍ان‌ه‍ای‍ی‌ از زن‍دگ‍ی‌ امام محمد باقر، امام‌ ج‍ع‍ف‍رص‍ادق‌ و امامم‍وس‍ی‌ ک‍اظم‌ ع‍ل‍ی‍ه‍م‌ال‍س‍لام‌» م‍هدی م‍ح‍دث‍ی

۱۵-«داستان‌هایی از اخلاق و رفتار امام محمدباقر علیه‌السلام» علی میر‌خلف‌زاده

۱۶- «م‍رده‌ای‌ ک‍ه‌ زن‍دهش‍د: داست‍ان‌ه‍ای‍ی‌ از زن‍دگ‍ی‌ امام محمد باقر (علیه‌السلام)» م‍ح‍م‍ود پ‍وروه‍آب‌

۱۷- «زندگانی باقر آل محمد علیه‌السلام: گوهر علم؛ همراه با داستانی پندآموز» اثر فاطمه دهکردی

۱۸- «در محضر امام محمدباقر (علیه‌السلام)» تالیف علیرضا زکی‌زاده رنانی

۱۹- «تدبر در سیره‌ تمدن‌سازان اهل بیت(ع)» سیره امام باقر(ع)، نویسنده محمدحسین الهی‌زاده

۲۰-«باید دریایی باشد: زندگی‌نامه داستانی امام باقر(ع)» نویسنده محمود پوروهاب

شاعران آیینی نیز اشعاری را به مناسبت ولادت حضرت امام محمدباقر(ع) سروده‌اند. نمونه‌های از این اشعار:

ماه رجب سلام که ماه محمدی

یادآور شکـوه گلستان احمدی

آیینه‌دار نور خداوند سرمدی

از شرق رحمت ازلـی باز سر زدی

ماه تو نـور بـر دل اهل‌نظر دهد

میلاد چار حجت حق را خبر دهد

آغـاز ماه تو که به نام پیمبر است

میلاد پنجمین ولی‌ الله‌اکبـر است

کز چار بحر نور، فروزنده‌ گوهر است

نجل دو فاطمه، خلف پاک حیدر است

بعد از علـی، محمد اول وجود اوست

ذکر ملک همه صلوات و درود اوست

این باقرالعلوم خداونـد سرمد است

این آفتاب حسن خدا، وجه احمد است

مولای من محمد آل محمد است

گیتی ز مقدمش همه خلد مخلد است

بـر خلق سایه کرمش مستدام باد

از شخص احمدش صلوات و سلام باد

جدش بود حسین و، حسن جد دیگرش

سجاد بـاب و بنـت حسـن نیز مادرش

دانشوران دهر، همـه بنده درش

جاری ز لعـل لب همه‌جا در و گوهرش

بگذاشت پا به عالم هستی، سرم فداش

تنها نه جان و سر، پدر و مادرم فداش

در قدر و در مقام، حسین است این پسر

سر تـا قدم تمام، حسین است این پسر

در علم و در قیام، حسین است این پسر

آیینه امام حسین است ایـن پسر

بستـان حکمـت ازلی در ضمیر اوست

دانش به هر کجا که نهد پا، سفیر اوست

گاهی به عرش زمزمه حکمتش به گوش

گاهی به باغ، بیل کشاورزی‌‌اش به دوش

گه بـا کلام داده بـه اهـل کمـال، نوش

اهل کلام یکسـره در محضـرش خموش

دریا ز چشمـه دهنش موج می‌زند

آیات وحی در سخنش موج می‌زند

ای اصـل دیـن ولای تـو یا باقرالعلوم

وی ذکر حـق ثنای تـو یا باقرالعلوم

وی عرش، خـاک پای تـو یا باقرالعلوم

جان جهان فدای تـو یا باقرالعلوم

مهر تو جان جان صلات و صیام من

پیوسته وقف تو، صلوات و سلام من

ای شیعـه را به مهر شما اقتدارها

مـاه رجب گرفته ز تو اعتبارها

خورشید بر درت یکی از جـان‌نثارها

گردنـد دور کوی تـو لیـل و نهارها

هر لحظه در بقیع تو صد کاروان دل است

هـر جا، روم مزار توام شمع محفل است

من کیستم که خاک سرای شما شوم؟

لب واکنم، قصیده سرای شما شوم

یـا مفتخـر بـه مدح و ثنای شما شوم

باشد که تـا گدای گدای شما شوم

لال است در ثنای تو مـولا زبان من

تو وصف خود بگوی ولی با زبان من

وقتـی عدو بـه حضرت تو گفت ناسزا

بـا حسـن خلـق و با گل لبخند از ابتدا

کردی به پاسخ از دل و از جان بر او دعا

ایـن اسـت قدر و منزلت و عزت شما

تنها نه اینکه نام تو از من ربوده دل

خلق محمدیت ز دشمن ربـوده دل

ای بر تو از خدا و رسولش سـلام‌ها

اهل کلام را ز کلامت کلام‌ها

بیچاره و ذلیل مقـامت «هشام»‌ها

در پنجه تـو از همه دل‌ها زمام‌ها

توحید زنده از نفس صبح و شام تو

اسلام فخر کرده به نطق «هشام» تو

تو خلـق را مطاعی و خلقت مطیع تو

برتــر ز اوج وهــم، مقــام رفیع تـو

پیـران عقـل یکسـره طفـل رضیـع تـو

فـردوس گشتـه خـاک‌نشین بقیـع تـو

«میثم» اگر قصیـده سرای شما شده

مشمول بذل و لطف و عطای شما شده

غلامرضا سازگار

دلم پر مى‌زند امشب براى حضرت باقر

که گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر

ندیده دیده‌ گیتى به علم و دانش و تقوا

کسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر

ز بهر رفع حاجات و نیاز خویش گردیده

سلاطین جهان یکسر گداى حضرت باقر

زبان از وصف او الکن، قلم از مدح او عاجز

که جز حق کس نمى‌داند بهاى حضرت باقر

نزاید مادر گیتى ز بهر خدمت مردم

به جود و بخشش و لطف و سخاى حضرت باقر

به ذرات جهان یکسر بود او هادى و رهبر

که جان عالمى گردد فداى حضرت باقر

برو کسب فضیلت کن چو مردان خدا اى دل

ز بحر دانش بى‌منتهاى حضرت باقر

اگر گردد شفیع ما بنزد خالق یکتا

بهر دردى شفا بخشد دعاى حضرت باقر

ژولیده نیشابوری

مهر تو خار نخل‌هایم را رطب کرد

ما را گدای اول ماه رجب کرد

آقای من مهر تو را واجب نوشتند

یعنی تو را بر غیر تو غالب نوشتند

سال هزار و سیصد و اندی گدایی است

روزی ماها از همین چندی گدایی است

من چهارده قرن دنبال شمایم

مال خودم هم نیستم مال شمایم

ماه رجب تا که به تو آغوش وا کرد

با آبرو شد، خویش را ماه خدا کرد

تو موسی دریا علم بی‌کرانی

تو آسمان در زمین، فوق زمانی

نام تو را همواره با مد می‌نویسم

تا می‌نویسم یا محمد می‌نویسم

ای گریه سجاده‌های نیمه شب‌ها

اذن دخول اول ماه رجب‌ها

ای سال‌ها شهر خدا دنبال نورت

ای که برای مقدمت قبل از ظهورت

عرش الهی احترامش را فرستاد

پیغمبر اکرم سلامش را فرستاد

فرمود پیغمبر بزرگ عالمینم

آری حسین از من و من نیز از حسینم

آن کس که دارای تمام حسن من بود

آن کس حسن بود و حسن بود و حسن بود

حالا حسین و مجتبی وصلت گزیدند

با وصلت باهم محمد آفریدند

تو مادری داری که مثلش هیچ زن نیست

مانند او حتی در اولاد حسن نیست

او همره بابای تو کرب و بلایی ست

در عهد تو در منصب خیر النسایی ست

در هر زمان مشغول تبلیغ خدایی

با درد هم ترویج یاد هل اتایی

شب می‌کنی تا سیدی مولا بگویی

تب می‌کنی تا ذکر یا زهرا بگویی

آنچه که زهرا مادرت دارد تو داری

روز قیامت هم تو صاحب اختیاری

تو مثل راس جد خود اعجاز کردی

بابی زحکمت بر نصاری باز کردی

قربان اعجاز تو ای فرزند زهرا

آخر مسلمان تو شد پیر نصارا

تو آبرو بخشی به ما ای آبرو دار

حاجت روامان کن که هستیم آرزودار

نابودی وهابیت امید شیعه است

روز سقوط کفر تنها عید شیعه است

باید که بر این آرزوی خود بنازیم

بهر تو و اجداد تو مرقد بسازیم

همراه بابایت چهل سال و پس از آن

بودی به یاد گودی گودال گریان

تا زنده بودی آب دیدی گریه کردی

تا کودکی بی‌تاب دیدی گریه کردی

تو روضه خوان روضه ویرانه هستی

تو داغدار عمه دردانه هستی

تو علم خود را از همه گودال داری

تو تا ابد بر خیزران اشکال داری

جوادحیدری

باید به فکر قافیه‌های جدید بود

در شهر غمزده به هوای امید بود

باید به مثنوی پر و بال عقاب داد

شوری برای خلقت یک انقلاب داد

باید تلنگری به تکاپوی سینه زد

با بیت‌های شعر پلی تا مدینه زد

باید سراغ زمزمه‌ای عاشقانه رفت

در جستجوی شوق به هر بی‌کرانه رفت

باید برای فصل رجب واژه آفرید

شاید هوای وصل و طرب سوژه‌ای جدید

ماهی که مات روشنی‌اش می‌شود نجوم

راهی به سمت یا علی از باقرالعلوم

نفسی که شد نفس نفسش بی‌حد و عدد

با دیدن هلال رجب یا علی مدد

پای رجب رسیده به شهر نوشته‌ها

گل شد تمام گفته و گل شد شنفته‌ها

تسبیح عاشقی دل شاد یا علیست

سبوح حمد حضرت سجاد یا علیست

نور مبین ذات خدا در زمین ببین

آمد اصول دین پسر زین العابدین

باقر بقای علم لدنی مصطفاست

باقر بنای نام علی با همان صفاست

باقر شکوه عاشقی و عشق خالق است

دار و ندار سینه پرشور صادق است

باقر نمای تشنگی و نای زندگی ست

اوج غم و عروج تولا و بندگی ست

پرورده نیایش شب‌های نافله

همبازی سه ساله همپای قافله

یادآور حماسه عباس در نبرد

تیرش جواب طعنه شد و قلب فتنه سرد

شرحی برای درک معانی فاطمه

راهی به سوی رب و مبانی زمزمه

حبش کلید برتری محشری ماست

نامش زمینه نفس حیدری ماست

ای شاهد شهادت گل‌های آفتاب

اشک دو چشم کودکی‌ات مات مشک آب

یادت نمی‌رود سفر پای نیزه‌ها

دیدار قتلگاه و وداع با جنازه‌ها

برگ گل و فشار غل و طعنه و عذاب

بزم می و جفای نی و مجلس شراب

تو روضه‌های آه رباب و سکینه‌ای

یک کربلا عذاب و عطش در مدینه‌ای

آن روز شعله آمد و سوزاند خیمه گاه

امروز مانده قبر تو بی‌شمع و بارگاه

اصلا سقیفه آمده همواره لج کند

محتاج شیعه را به دعای فرج کند

آقا بیا که آمدنت آرزوی ماست

عمریست بغض دوری تو درگلوی ماست

حسین ایمانی

امشب میان گریه و لبخند خود گمم

سرشار از طلوع بهار تبسمم

دریایم و طپیده به لب‌هام نبض موج

تا آسمان رسیده شعور تلاطمم

جارو به برج و باروی اندیشه می‌زنم

تا سائل مدایح معصوم پنجمم

من شاعر صداقت گل‌های قاصدک

من جابر سلام رسولان مردمم

هر جا که باز  پنجره‌ای شد کبوترم

هر جا که بسته است در مهر کژدمم

صدها ابوبصیر شود طفل مکتبم

دریای علم تو بچشاند اگر خمم

پیچیده در تلاوت معصوم نام تو

عطر گل محمدیت در تکلمم

بر خاک‌های مرقد نورانی تو ساخت

گلدسته‌ها و گنبد زرین تجسمم

امشب دوباره شوق مرا بال و پر بده

امشب که بین گریه و لبخند خود گمم

میثم مومن‌نژاد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا