فرهنگ و ادبيات

خاطرات مادر شهید را در «خانم کارکوب» بخوانید

آرتسیفر – کتاب «خانم کارکوب» اثر رضیه غبیشی در انتشارات صاد منتشرشد. این کتاب خاطرات زنی روایتگر می‌کند که همزمان با آغاز جنگ تحمیلی و محاصره آبادان، همراه با همسر و پنج فرزندش راهی جبهه‌های جنگ و دفاع از میهمن شدند. این خانواده با حوادث و فراز و فرود‌هایی در زندگی دست و پنجه نرم کردند.

مجموعه خاطرات «زهرا کارکو»، همسر رزمنده پاسدار خداداد کارکوب، مادر سه شهید و دو جانباز برای خواننده از حوادث و سختی‌های زندگی و صبر و فداکاری یک مادر شهید می‌گوید. کتاب در پنج فصل خاطرات وی را بیان می‌کند. رضیه غبیشی، از نویسندگان حوزه دفاع مقدس، جانبازان و همسر شهید است از آثار دیگر این نویسنده می‌توان به «ملا صالح» اشاره کرد.

در گزیده‌ای از کتاب می‌خوانیم:

«تسبیح میان انگشتانم می‌چرخید و لب‌هایم می‌جنبید. صدای تلفن بلند شد. رؤیا گوشی را برداشت. نگاهی به من کرد و گفت: «یه آقایی می‌گه برای تکمیل فرم یارانه‌هاتون شب می‌آیم منزلتون.» با بی‌حالی گفتم: «بهش بگو بیاد.» شب از راه رسیده بود که زنگ در خانه به صدا در آمد. رؤیا دکمۀ آیفون را زد و به‌طرف در ورودی رفت. صدای خانم همسایه را شنیدم که با رؤیا احوال‌پرسی می‌کرد. سرم را به‌طرف در چرخاندم. خانم همسایه داخل آمد. با هیجان حرف می‌زد و ناگهان صدای همهمه در حیاط شنیدم. بلند شدم. حیاط پر از عکاس و فیلم‌بردار و محافظ شده بود. رؤیا ذوق‌زده و حوشحال جیغی کشید. به هول‌وولا افتاده بود. داخل آمد: «مامانی، آقا اومده. پاشو، آقا! آقا اومده.» به‌سمت حیاط اشاره می‌کرد. نمی‌دانستم خودم را آماده کنم یا اطرافم را جمع‌و‌جور کنم. آقا داخل حیاط آمده بود. چادر به سر کشیدم و در بالای پله ورودی خانه ایستادم. از هیجان تمام تنم به رعشه افتاده بود، با صدایی که گریه و خنده قاطی بود، رو به آقا کردم: «گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم، چه بگویم که غم از دل برود، چون تو بیایی.»

انتهای پیام/

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا