روایت طاهره اللهدادیان از نمایشگاه «موجهای خفته» در نگارخانه ترانه باران | تصویری از سرمای درون
گروه تجسمی آرتسیفر: نمایشگاه آثار طاهره اللهدادیان با عنوان «موجهای خفته» در نگارخانه ترانه باران برپاست. اللهدادیان در طول فعالیت هنری خود موفق به کسب رتبه اول نقاشیخط در جشنواره شمسه و کسب رتبه اول نستعلیق در جشنواره کتابت اسما حضرت معصومه(س) شده و سابقه حضور در چند کارگاه داخلی و خارجی را در کارنامه دارد.
اللهدادیان در گفت و گو با آرتسیفر درباره تجربههای خود در خوشنویسی گفت: من سال ۷۶ وارد انجمن خوشنویسان شدم و به فراگیری خوشنویسی پرداختم و از حضور استادانی چون مقصودی، خاتمی، فلسفی، امیرخانی، فلاح، گنجی و رفیعی فیض بردم. از سال ۹۰ وارد حوزه نقاشیخط شدم و در چند نمایشگاه انفرادی و گروهی خارجی از جمله ایتالیا، کانادا، ترکیه، گرجستان، کابل، دبی و… شرکت و بیش از ۲۰ نمایشگاه داخلی برگزار کردم.
او با اشاره به جایگاه رنگ در آثارش گفت: رنگها روانشناسی و هویت خاص خود را دارند و اصالت جغرافیایی و تاریخی هر رنگ گویای اصل وجودی خود است. اما در این مجموعه آثار پیش از هرچیزی من به دنبال تصویرسازی احوالات و واژگان کلمات اشعار مهدی اخوان ثالث بودم. شاید آن سردی که اخوان از آن در مجموعه «زمستان است» هم دم میزند آن رنگهای سردی نباشد که به طور عموم ما در مناظر بیرون میبینیم. سردی درون یک حالت تجربی است که برای هر شخص متفاوت از دیگری است. سرما و سوزی که اخوان در مجموعه اشعارش دارد لزوماً زمستانیِ زمستان نیست. میتواند خاموشی خورشید درون باشد یا غروبی از شرق و این توصیفات شاعرانه همه احوالاتی غریب است که در هنرمند به وجود میآید و از خوانش چندین باره اخوان و موجهای خفته و طبلهای بینوا در وجود او غلیان میکند.
اللهدادیان افزود: من تنالیتههای رنگی و پالت رنگی مجموعه را در سرمای درونم یافتم که اتفاقاً در آن گرمی نیز هست. زرد نه، ولی شاید نارنجی باشد، سبز نه، ولی شاید یشمی باشد. این تجربهها همه درونی است و مطمئنم هر کسی از سرما توصیف خاص خود را دارد. رنگها نیز دنیای شخصی خود را دارند. شاید اگر آبی زبان داشت متوجه میشدیم چه شخصیت گرم و الهام بخشی دارد و شاید زرد با غرور و تفخر به ما میفهماند من شخصیتی سردم از من دوری کنید.
او با بیان اینکه همچنان به خوشنویسی کلاسیک میپردازد گفت: هنوز هم خط کلاسیک را به طور جدی و آکادمیک از سوی انجمن خوشنویسان دنبال میکنم و برایم ذات هنر خطاطی یک هنر کلاسیک و دارای شأن قدسی و الهی است. خوشنویسی در اعصار مختلف در این سرزمین ادامه حیات داده و دائما خود را تطهیر و پالایش کرده است. دوری از خوشنویسی برای هر هنرمند نقاشیخط به نظرم ضرری جبران ناشدنی است و برای منی که کارم را از خطاطی آغاز کردهام پشت و پناه و نیز هویت بخش است. ممکن است این احساس و این درک برای هنرمندی که از نقاشی به نقاشی خط رسیده است برعکس باشد، اما قداست و شرافت هنری که در خطاطی به خصوص نستعلیق و کتابت وجود دارد برای من چیز دیگری است که هیچ وقت آن را ترک نخواهم کرد.
این هنرمند افزود: در آثار من کلمات هم حاضرند هم غایب. اگر بنا بود اشعار به وضوح خوانده شوند دیگر خط نقاشی مدیوم اصلی برای ارایه احوالات درونم نبود و به خطاطی کلاسیک آن اشعار میپرداختم. ولی واژگان روح خود را در آثار دمیدهاند. نمیتوان از واژه خورشید در فرم تأثیر نگرفت. یا هر واژه دیگری خود در درونش انرژی و اتمسفری دارد که بر رنگ، فرم و حتی ابعاد اثر و بینش هنرمند در گزینش قلم و تاش قلم بر بوم اثر میگذارد. پس من کلمات و اشعار را حاضر و غایب میدانم و لذت کشف و شهودش برای من همین است.