سام درخشانی ؛ تفاوتهاي يك بازيگر دوستداشتني
گفت و گوی ویژه- سام درخشاني روزگاري يكي از بازيگران شاخص در نقشهاي منفي يا اصطلاحا خاكستري بود ولي رفته رفته تغيير مسير داد و وارد وادي كمدي شد و اتفاقا در اين ژانر نيز بسيار موفق ظاهر شد تا جاييكه شايد خيليها فراموش كردند كه او روزگاري نقشهاي منفي هم بازي كرده است.
اما حالا شاهد يك شكل جديد از بازيگري در اثر جديد وي هستيم. سام درخشانی با ظاهری جدید که هیچوقت پیش از این ندیدهایم، با سريال قبله عالم، درخششي تازه داشته است. پیراهن روی شلوار، تهریش و موی سر کوتاه که کمی هم وسطش خالی شده، اینها همه خبر از یک کاراکتر جدید میدهند که حتما آنقدر جالب بوده که به قول خودش پسرگوگولی چشمسبز را وسوسه کرده که بعد از سالها حضور شیکوپیک جلو دوربین این بار با این تیپ و قیافه در قاب تصویر جایگیرد و بشود افشین چمنزار سریال قبله عالم. البته اين روزها سريال قبله عالم با سانسورهاي زياد و عجيبي كه روي آن اعمال شده سروصداي همه را درآورده است ولي نهايتا چيزي از اتفاق جديدي به نام سام درخشاني در اين سريال كم نكرده است. با سام درخشاني همراه شديم تا بيشتر درباره اين نقش متفاوت و جديد در آٰرت سی فر بدانيم…
ورود به سريال قبله عالم
در یک اکران خصوصی برای خوب بد جلف۲ در خدمت آقای حامد محمدی بودیم و فیلم را با هم دیدیم و همانجا زلفمان به هم گره خورد! مهر ایشان که به دل من نشست و فکر میکنم مهر من هم به دل ایشان نشست و فکر میکنم همانجا کلید یک همکاری بین ما زده شد. چند وقت بعد آقای محمدی با من تماس گرفتند و در دفتر ایشان همدیگر را ملاقات کردیم. فیلمنامه اولیه قبله عالم را به من دادند و کمی درباره کار صحبت کردیم. به نظرم کاری نو و جسورانه بود با بازیگران پرتعداد اما چندوقتی از ایشان خبری نشد که فکر میکنم درگیر تغییر فیلمنامه بودند. تا اینکه سر سریال خوب بد جلف، با من تماس گرفت و آمدیم و گپ زدیم و خیلی زود به این نتیجه رسیدیم که باید باهم کار کنیم. از روز اول آقای محمدی هم با من شرط کرد و گفت که اینجا دیگر از آن سام درخشانی خبری نیست. باید خودت را بشکنی. من هم آمادگی این را داشتم که به فضایی بیایم که دیگر آن پسر گوگولی چشم سبز بامزه نباشم و کمی خودم را بشکنم و به سمت ترکیب جدیدی بروم. به لحاظ ظاهری که فکر میکنم موفق شدیم موقع پخش باید ببینیم موفق بودهایم یا نه.
سام درخشاني: هر اثري با سانسور و مميزي نابود ميشود!
تكيهكلامهايي كه مد ميشود!
خیلی سال است که در کارها تکیهکلام مد شده و همه سعی میکنند چیزی بسته به کاراکتر برایش داشته باشند. نقشی که من در قبله عالم بازی میکنم یک تیپ است که در روزمره هم مانند او را زیاد میبینیم، آدمهایی که در حرف زدنشان غلو میکنند، تظاهر و ریا میکنند و آنچه هستند را نشان نمیدهند. چند تکیهکلام برایش پیدا کردیم و امیدواریم یکیاش مورد توجه قرار بگیرد. من هر تکیهکلام را از یکی از کسانی که دور و اطراف خودم دیدهام، برداشتهام. یک دوستی بود که وقتی میخواست حرفش را شروع کند یا وقتی عصبی بود میگفت اولا! بعدش منتظر بودی چیزی بگوید اما نمیگفت. ادامه میداد دوما، باز حرفش را نمیزد. میگفت سوما، حتی گاهی تا چهارما و پنجما هم میرفت و بعد تازه حرفش را شروع میکرد. یکی از دوستانم هم هست که هر وقت همدیگر را میبینیم میگوییم عشق میبارد. این دوتا را سعی کردم استفاده کنم. حالا ببینیم کدام بهتر میشود.
واكنش مخاطبان به سريال
روی کاغذ که همه قواعد میگوید کار باید دوستداشتنی باشد اما از آنجایی که ما کشورمان کشور عجیبوغریبی است و مردممان هم عجیبوغریب هستند، آدم نمیتواند آینده را پیشبینی کند و بگوید که چه اتفاقی میافتد. سلیقه مردم مرتب در حال تغییر است. ببینید ما وقتی سریال خوب بد جلف را کار میکردیم، میآمدیم که روی دست سریال قورباغه بلند شویم و تمام تماشاگران قورباغه را بگیریم. آن موقع درباره قورباغه هم کامنتهای منفی زیادی بود همه میگفتند کار خوبی نیست، کار به شدت سنگین است، تلخ است، فقط ونک به بالا این کارها را دوست دارند و تینایجرها دوست دارند و اینجور حرفها. اما یک دفعه تبدیل شد به قورباغهای که الان میگویند سریال خوبی است. مردم هر لحظه تو را سورپرایز میکنند و نمیتوانی بفهمی چه اتفاقی در آینده ممکن است بیفتد. فقط میتوانی امیدوار باشی. من فکر میکنم ما اینجا همه استانداردها را رعایت کردهایم. چه به لحاظ فیلمنامه و کارگردانی چه بقیه عوامل پشت دوربین و جلوی دوربین. درباره سریال خوب بد جلف نمیتوانستم این حرف را بزنم. اما در این کار، قبله عالم، من تا به امروز ندیدم که چنین حسی وجود داشته باشد. اینجا تا همه چیز ۱۰۰ نباشد کار انجام نمیشود. ما داریم تمام استانداردهای سینمایی را رعایت میکنیم. حتی روزی ۴-۵ دقیقه بیشتر نمیگرفتیم چون خیلی با وسواس و از تمام زوایا فیلمبردرای میشد. خیلی انرژیبر بود اما قطعا نتیجه بهتری دارد.
حرفي براي گفتن داريم…
ما برای هر سکانس معنا و مفهومی را لحاظ میکنیم. یک ایده اصلی میگذاریم و اگر بتوانیم به آن کمی چاشنی اضافه میکنیم تا شیرین شود. اگر هم نتوانیم، معنا و مفهوم را فدا نمیکنیم. چون میخواهیم همیشه در هر سکانسی حرفی برای گفتن باشد و یک فکری پشتش باشد. از شوخیهای روز اجتماعی هم استفاده میکنیم، اما کنتراستی که در قصه وجود دارد خودش کمدی است و زیاد لازم نیست به هر دری بزنیم. ما تلاشمان را میکنیم مردم را بخندانیم اما نمیگذاریم به لودگی بکشد.
كاراكترهاي جذاب براي من
دو کاراکتر در این سریال هست که من با آنها بیشتر کار دارم. هم بازیگران این ۲ کاراکتر را خیلی دوست دارم، هم کاراکترهای جذابی هستند از نظر من. یکی کاراکتر خود ناصرالدین شاه که حامد کمیلی رفیق خوبم بازی میکند. فکر میکنم در بازیگری دارد به تجربههای جدیدی میرسد، انگار پیچی را رد کرده و دارد به جاهای متفاوتی سرک میکشد. کارش در نقش ناصرالدینشاه خیلی خوب است. من این موضوع را در سریال خوب بد جلف هم دیدم و شاید بتوان گفت آنجا در سبک خودش از ما هم بهتر بازی میکرد. یعنی خط باریک بازی بین کمدی ما و جدی خودش را خیلی خوب لحاظ میکرد. نگهداشتن این خط و راه رفتن روی این لبه به شکلی که به هیچ سمتی سقوط نکند خیلی جذاب بود. اینجا هم به نظرم همان راه را ادامه میدهد. به شکلی که مخاطب میپذیرد که هم شاه است و هم در موقعیت کمدی قرار گرفته که متعلق به آن فضا نیست. وقتی روبهرویش قرار میگیرم ناخودآگاه وارد نقش خودم میشوم. نقش دیگری که به من خیلی کمک میکند، خانم شقایق دهقان است که بازی راحتی دارد و بسیار همراه است و وقتی کنارت قرار میگیرد آنقدر انرژی میدهد و آنقدر به کارها و حرفهایت میخندد که حس خوبی میگیری و باعث میشود خودت را سانسور نکنی و هرچه به عنوان اولین ایده برای بازی در ذهنت میآید به همان اکتفا نکنی و بگردی تا به چیزهای بیشتری برسی و این مکاشفهای که در خودت میکنی باعث میشود اثر بهتری خلقکنی. فکر میکنم در قبله عالم من کنار این دو نفر خلاقتر هستم.
مميزيهايي براي نابودي!
فکر میکنم این کار با ممیزی نابود میشود. شما وقتی یک درام تعریف میکنید وقتی یک قصه روز را تعریف میکنید، اگر چهارتا جمله هم از وسطش حذف شود خود قصه کمک میکند داستان پیش برود و مخاطب دچار ریزش نشود و توی ذوقشان نخورد. ولی در کار کمدی وقتی چهارتا سانسور داشته باشید که کمدی کار را در بیاورد، مردم دلسرد میشوند. آنها توقع دارند کار خوب ببینند وقتی که آن اتفاق نمیافتد، دلسرد میشوند. تفاوت کار کمدی و درام در همینجاست. فکر میکنم ممیزی به کار ما خیلی ضربه خواهد زد. امیدوارم این اتفاق نیفتد چون اگر بیفتد کاراکتر من نقشی است که به راحتی قلع و قمع میشود.
فرناز میرزالو