شعر

«مردن عاشق نمی میراندش…»

«قلب شعر و‌ادب پارسی ایستاد»💔
سایه شعر و ادبیات پارسی ایران «هالفسایه» از بینمان رفت…
افسوس و هزار افسوس…✍🏻😢
آمدمت که بنگرم گریه نمی دهد امان….
شعر بدون قلب را مگر میتوان نوشت
شعر بدون سایه معنا ندارد سایه بدون نور نمی باشد ….
مگر میتوان از استاد به این سادگی ها نوشت
دردا و دریغا که قلب به درد در آمد و قلم گریست ….🙏🏻💔
استاد تاب غربت را نداشت رفت تا به زندگیش برسد رفت تا عشق را ادامه دهد به ارغوانش به سیاه مشقش به آینه در آینه
وبه ای توای پری کجایی …
استاد فقط خسته شده‌است. استاد به دیدار دوستانش می‌رود
به دیدار  ارغوان و شهناز و لطفی و شجریان و شهریار. می‌رود تا دیداری تازه کند…
اگر چه به دیار خاموشان پیوست ولیکن صدای بلیع ، شیوا ، و تاثیر گذارش که آمیزه به شعر و ادب است گوش و جان اهل ذوق جاری و باقیست … و به مهر می نوازد
بدرود استاد.🖤
**فرناز میرزالو**

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا