اسلایدر

چرا (هفت‌) و چرا عدد دیگر نه‌؟

چرا (هفت‌) و چرا عدد دیگر نه‌؟

عید نوروز و جشن بهار كه قرن‌هاست تحت هر شرایط سیاسی و اقتصادی در سراسر ایران از پایتخت‌ها (هر شهری كه بوده است‌، اصفهان‌، تبریز، شیراز، قزوین‌، مشهد، تهران و…) تا دورافتاده‌ترین روستاهای مرزی باشور و شعف و شكرانه و امید و آرزو عید گرفته شده است مجموعه‌ای است از رسوم و آئین‌هائی كه گرچه ممكن است در نوع برگزاری آن‌ها تفاوت‌هائی‌ باشند ولی در اصل (یكی‌) است‌. نوروز آن خانوادة مرزنشین در میرجاوة استان سیستان و بلوچستان (نزدیك پاكستان‌) و آن خانواده‌های اصیلی و قدیمی تهرانی و اصفهانی و مشهدی و كرمانی و كرمانشاهی همه یكی است كه همان روز اول فروردین ماه و آغاز فصل بهار گل‌ریز است‌.

هدف اصلی از برگزاری این مراسم شاد و شادی‌آفرین دو چیز است‌. اول سپاس خدای را عزّوجل‌ّ كه سال دیگری عمر و فرصت داد كه بار دیگر گل و سبزه و نقل و نبید را ببینیم و دوم‌ التماس و التجا بدرگاه خداوند بخشنده مهربان كه در سال نو به ما تندرستی و توان زیستن بدهد سفرة ما را بركت دهد. كسب و كارمان را رونق بخشد و ما را به آرزوهای برآورده نشده‌ برساند. بلاهای زمینی و آسمانی را از جان خودمان و خانواده‌مان دور كند و نعمت صلح و امان را بر سراسر جهان سایه‌گستر سازد. و همة این اظهار سپاس‌ها و تقدیم التجاها در سفره‌ هفت‌سین خلاصه می‌شود. سفره هفت‌سین از چه زمان پیدا شده‌؟ و از كجا آمده است و، اصلا چرا (هفت‌) و چرا (شش‌) و یا (هشت‌) نه‌؟ ما كه یكسال شام و نهار (سفره‌) می‌گسترانیم و برمی‌چینیم و انتظار سپری شدن‌ سال را می‌كشیم تا نوروز برسد و (سفره سال‌) پهن كنیم آیا فلسفة آن را می‌دانیم‌؟ سعی داریم در این مقاله كه با مراجعه به منابع و مآخذ چندی و با پرس‌وجو از محققین و معمرین تهرانی و شهرستانی در طول سال تهیه شده است‌، شما خواننده عزیز را با فلسفة هفت آشنا كنیم تا سال بعد (سفره هفت‌سین‌) خود را با اطلاع ترتیب دهید.

(۷) نماد عطایای خداوند است

هفت‌، در نظر مردم قدیم نماد و نشان (تكامل‌) بوده است و نه تنها در كیش ایرانیان باستان و زرتشتیان امروزی بلكه در ادیان اسلام و عیسوی و یهودی عدد (هفت‌) دارای ارج و مقام ویژه‌ای‌ بوده و هست‌. مردم قدیم خلقت جهان را در (۷) مرحله می‌دانستند و این (۷) مرحله پیدایش انسان‌، حیوان‌، گیاه‌، دریا، آسمان‌، زمین و عقل بوده و در حقیقت احترامی كه بشر به عدد (۷) می‌گذارد احترام به طبیعتی است كه به او اعطا شده و به‌كمك آن‌ها زندگی می‌كند و (هفت‌سین‌) نیز نمادی از این احترام است‌.

ایرانیان باستان در دین خود به (۷) اصل اعتقاد داشتند ۱ـ اهوارامزدا (خدای یگانه‌) ۲ـ اشوئی (پاكی‌) ۳ـ عبادات و نیایش ۴ـ یادبود نیكو از درگذشتگان ۵ـ دستگیری از نیازمندان ۶ـ پیروی از عدل و داد ۷ـ برگزاری جشن‌های شادی و از سوی دیگر نیز تعداد مقدسین (۷) بود ۱ـ اهورامزدا ۲ـ وهمن (بهمن‌) ۳ـ اشاوهیشتا (اردیبهشت‌) ۴ـ شهریور ۵ـ سفندارمز (اسفند) ۶ـ هوروتات‌ (خرداد) ۷ـ امروتات (مرداد) و بخاطر همین احترام به عدد ((۷) بود كه تعداد روزهای زمان را (۷) انتخاب كردند و بر آن (هفته‌) نام نهادند كه بعدها سایر ملل جهان نیز همین تقسیم‌بندی‌ زمان را قبول كردند.

جالب است كه از مجموع هفته‌ها سال به وجود می‌آید كه (۵۲) هفته است و مجموع اعداد (۵) و (۲) نیز هفت می‌شود. در ایران باستان و در آن زمان كه مردم به دعوت زرتشت سپیتمان به‌ یگانگی اهورا مزدا ایمان آورده و او را نیایش و ستایش می‌كردند (هفت‌) امشاسپند یا (هفت‌) خدیو جاودان یا (هفت‌) فرشته آسمانی را گرامی می‌داشتند و برای شادمانی ارواح مؤمنین تا (هفت‌) شبانه‌روز مراسم نیایش برپا می‌داشتند و گاه تا (چهل‌) روز ادامه می‌دادند و پس از تابش خورشید اسلام بر سرزمین‌های ایران این رسم یادبود و یادداشت برای درگذشتگان‌ به‌صورت (شب هفتم‌) و (شب چهلم‌) مرسوم و مرعی است كه احتمالا برپائی این مراسم ممكن است ناشی از باورها و اعتقادات دیگر نیز باشد.

عدد هفت در كتب آسمانی

در كتاب‌های مقدس (عهد عتیق‌) و (عهد جدید) و در باورهای دینی و مذهبی همه ملت‌هائی كه امروزه (مترقی‌) خوانده می‌شوند نیز این اعتقاد و احترام و باور دیده می‌شود. در كتاب‌ (تورات‌) یهودیان كه از جمله كتب آسمانی است به گونه‌های مختلف از عدد (هفت‌) یاد شده است مثل هفت‌سنبله (خوشه گندم‌) هفت گاو چاق‌، هفت گاو لاغر، هفت سال فراوانی نعمت‌، هفت سال قحطی‌، سال هفتم‌، ماه هفتم‌، روز هفتم‌، هفت سال‌، هفت ماه‌، هفت روز، هفت روز نان فطیر خوردن‌، هفت بره نر، هفت نفر، هفت برادر و همین یادآوری و توجه به عدد (۷) در كتاب آسمانی مسیحیان یعنی (انجیل‌) بصورت بیشتر دیده می‌شود.

هفت ستاره‌، هفت آسیا، هفت چراغدان طلا، هفت روح‌، هفت مهر، هفت كلیسا، هفت پادشاه هفت پیالة زرین‌، هفت كوه‌، هفت فرشته‌، هفت رعد، اژدهای هفت سر، هفت افسر، فرشتة‌ هفتم‌، هفت چراغ آتشین و (۷)های دیگر. در قرآن مجید كتاب مقدس ما عدد (هفت‌) در قصه‌های پندآمیز برای آگاهی و راهنمایی بشر ذكر شده است‌. جالب است كه تعداد آیه‌هائی كه عدد (۷) در آن‌ها آمده است (هفت‌)تاست مثلا (هفت گاو) در سوره مباركه یوسف آیة ۴۲ ـ (هفت آسمان‌) در سورة مباركه ملك آیة ۳ـ (هفت آسمان بالای هم‌) در سوره مباركه نوح آیة ۱۵ـ (هفت‌ شب‌) در سوره مباركة حاقه آیة ۷ـ (هفت روز) در سوره مباركة بقره آیة ۱۹۵ـ (هفت راه‌) در سوره مباركة مؤمنون آیة ۱۷ـ (هفت دریای مركب‌) در سوره مباركة لقمان آیة ۲۷

گذشته از جنبة تقدسی عدد (هفت‌) در بخش‌های مختلف دیگری از زندگی بشری نقش و حضور عدد (هفت‌) كاملا مشهود است مثلا در ادبیات غنائی اعتقاد موسیقیدان بر این است كه‌ خوش‌آوازترین پرندگان یعنی بلبل در روز هفتم بهار به (هفت‌) نوع نغمه‌سرائی می‌كند و این نغمه‌سرائی را نیز (هفت‌) بار تكرار می‌كند و بر اساس همین باور و اعتقاد موسیقی سنتی ایران‌ مبتنی بر (هفت‌) دستگاه است كه این هفت دستگاه عبارتند از ۱ـ ماهور ۲ـ همایون ۳ـ سه‌گاه ۴ـ چهارگاه ۵ـ شور ۶ـ نوا ۷ـ راست پنجگاه

(هفت‌) از چه زمان پیدا شد

همین‌طور در ادبیات مكتوب نیز بارها عدد (هفت‌) در اشعار گویندگان و سرایندگان آمده است مثل مولوی كه می‌گوید (هفت شهر عشق را عطار گشت ـ ما هنوز اندر خم یك كوچه‌ایم‌) و در مثنوی معنوی باز همین شاعر بزرگ عرفانی‌سراست كه می‌گوید (آن دعا از هفت گردون درگذشت ـ كار آن مسكین به آخر خوب گشت‌) فردوسی نیز در شاهنامة شاهكاری خود زمین و آسمان را (هفت‌) طبقه می‌داند و با استفاده از صنعت (اغراق‌) می‌سراید، ز سُم ستوران در آن پهن دشت ـ زمین شد شش و آسمان گشت هشت‌) یعنی اسب‌ها آنقدر تاخت و تاز كردند كه یك‌ طبقه بصورت گردوغبار از زمین كم شد و به هوا رفت و (هفت‌) طبقة آسمان هشت طبقه شد.

غیر از سلسلة هخامنشیان كه به (هفت‌) امشاسپند مقدس معتقد بودند (كه اساس آن هفت مقدس ذكر شدند) در زمان ساسانیان كه بر همان دین و مذهب استوار بودند در میان آتشكده‌های‌ بسیاری كه در سراسر ایران پهناور وجود داشتند (هفت‌) آتشكده بزرگتر و مهمتر نیز بودند كه مراسم عمدة درباری توسط مؤبد مؤبدان در آن‌ها برگزار می‌شد یعنی آتشكدة آذرمهر ـ آتشكدة‌ آذرنوش ـ آتشكدة آذرآئین ـ آتشكدة آذرخرداد ـ آتشكدة آذر برزین ـ آتشكدة آذرگشسب ـ آتشكدة آذر زردهُشت و هر یك از (هفت‌) آتشكده بر (هفت‌) آتشكدة كوچكتر در مناطق‌ وجودی خود نظارت داشتند. هیچكدام از این آتشكده‌ها امروز نیستند و فقط نامشان در كتاب‌ها آمده است‌. در این‌كه عدد (هفت‌) از چه زمان در زندگی‌های مختلف بشر راه یافته است بدرستی نمی‌توان سال یا قرن مشخصی را عنوان كرد ولی احتمال می‌رود (هفت‌) از زمانی در زندگی بشر وارد شده است كه تمدن شهرنشینی شروع شده است و باز، مشخص نیست كه كدام ملت به جنبة اسرارآمیز بودن یا تقدس این عدد پی برده و آن را در زندگی فردی و اجتماعی جامعه مؤثر دانسته‌ است ولی در این‌كه (هفت‌) اسرارآمیز از مشرق‌زمین به سایر نقاط جهان رفته و در زندگی ملل آن نقاط رخنه و رسوخ كرده است شكی نیست‌. هندی‌ها، چینی‌ها و ایرانی‌ها در قارة آسیا و مصری‌ها در آفریقا و فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها در اروپا زودتر از سایر ملل (هفتی‌) شدند.

هفت خوان یا هفت خوان رستم

قدیمی‌ترین سابقة عدد (هفت‌) در ایران‌، اساطیری است كه داستان وجودی آن را حكیم توس «ابوالقاسم فردوسی به زیباترین و شیواترین طرز و لحن در شاهنامه آورده است و مربوط به‌ زمانی است كه رستم تهمتن پسر زال برای نجات كیكاوس پادشاه خودسر و خودرای ایران عازم دیار مازندران شده بود. كیكاووس شبی در بزمی از زبان خوانندة خوش‌آوازی كه دربارة‌ زیبائی‌های سرزمین مازندران می‌خواند در اندیشة تصرف آن دیار افتاد و به آن سامان لشكر كشید اما (دیو سفید) با سپاه دیوان خود، سپاه شاه ایران را محاصره كردند و همه را به غل و زنجیر كشیدند. خبر به زال رسید و زال نیز پسر خود رستم را مأموریت نجات كیكاووس و سایر اسرای ایران كرد منتها به پدر گفت كه خودش تنها به مازندران خواهد رفت تا دیو سفید خبردار نشد. ماجرای اولین (هفت‌) در تاریخ اساطیری ایران كه بعدها سینه به سینه نقل شد تا به زمان ما رسید و بصورت ضرب‌المثلی برای بیان انواع و اقسام مشكلات در زندگانی همگان درآمد در جریان همین سفر حماسی است‌. رستم در طول سفر خود با (هفت‌) مشكل روبرو شد و در نتیجه (هفت خوان‌) یا (هفت خان‌) به وجود آمد كه به معنی هفت مرحله یا هفت منزل است‌. هفت خوان از آن جهت می‌گستردند و هفت خان از این جهت می‌گویند كه رستم مشكلات سر راه را در هفت مرحله از میان برداشت‌. خان اول شیر درنده‌ای بود كه هنگام خواب به رستم حمله كرد كه با هوشیاری (رَخش‌) اسب رستم شیر كشته شد خان دوم اژدهائی دمان بود كه در حوالی چشمه آبی‌، باز هنگام خواب به‌ رستم حمله كرد و باز بعلت بیداری اسب باوفای خود بر اژدها غلبه كرد. خان سوم مار زهرآگینی بود كه آب چشمه‌ای را مسموم كرده بود و رستم كه خسته و تشنه بود می‌خواست از آن آب‌ بخورد كه برای سومین بار رخش جان او را نجات داد. در خان چهارم گرفتار زن جادو شد كه خود را به شكل زنی زیبا درآورده بود. رستم به خدعة او پی برد و بضرب خنجر او را از پا درآورد. خان پنجم (دشت‌بان‌) قوی‌هیكلی بود كه قصد كشتن او را كرد. رستم او را اسیر كرد و از او خواست كه اگر جانش را دوست دارد با او بیاید و جای كیكاووس را به او نشان دهد.

هفتاد سالگی كمال عقل است

رستم و اولاد به دروازه مازندران رسیدند و در خان ششم (ارژنگ دیو) با گروهی از دیوان به رستم حمله كردند. رستم‌، اولاد را به درختی بست و به جنگ (ارژنگ‌) رفت‌. رستم بر ارژنگ‌ نیز كه سپهسالار دیوان بود پیروز شد و به راهنمائی اولاد به زندان كیكاووس رسید و همه را نجات داد ولی بر اثر طول مدت زندان از تاریكی و سختی و گرسنگی كور شده بودند. طبیبی به‌ رستم گفت باید از خون دل و مغز دیو سفید معجونی ساخته شود و به چشم‌های نابینایان كشیده شود تا بینائی خود را بازیابند و رستم با یاد یزدان پاك عازم محل دیو سفید شد.

از زندان كیكاووس تا جایگاه دیو سفید كه در دل كوه‌های سربه فلك كشیده بود صد فرسنگ راه بود. در دل كوهی عظیم و بر فراز سنگ‌های سخت رستم به جایگاه دیو سفید نزدیك می‌شد كه درون غاری مخوف بود. هر دیوی كه برای جلوگیری رستم به او نزدیك می‌شد با یك ضرب شمشیر او به خاك می‌افتاد تا سرانجام دیو بدكردار به نبرد رستم آمد و هر دو بهم برآویختند تا سرانجام رستم خدا را یاد كرد و دیو را كشت و مغز و دل و جگر او را درآورد و بسرعت برق و باد آن‌ها را به زندان كیكاووس رسانید. معجون بینائی را درست كردند و چشم كیكاووس و هم‌بندیان روشن شد. شاه‌كاووس رستم را مأمور كرد كه آن خطة سرسبز فرخ‌بخش را از وجود دیوها و جادوگران پاك سازد و رستم نیز این مأموریت را انجام داد و مازندران ضمیمة قلمرو حكومت كیكاووس شد. به خواهش پهلوان نامدار، شاه «اولاد» را كه دوست رستم شده بود به فرمانروائی مازندران برگزید و بعد همه از مازندران برگشتند. به عقیده بسیاری از فردوسی‌شناسان و شاهنامه‌شناسان (نبرد رستم و دیو سفید) سمبولی از نبرد انسان و شداید زندگی است و هیچ مشكلی هم نیست كه در كنار آن مشكلات كوچك و بزرگ دیگری وجود نداشته باشد، كیكاووس كه سبب شد رستم آن همه مرارت و مشقت تحمل كند سمبل (جهالت‌) است و وجود (هفت‌) خان بر سر راه رستم نیز نمادی از هفت مرحلة‌ زندگی بشری كه هر مرحله نشانة یك دورة خاص از عمر انسان است تا به (هفت ده‌) سال یعنی (هفتاد) سالگی برسد. هفتاد سالگی سن كمال رشد عقلی انسان است‌.

(هفت‌) در عرفان و تصوف

عطار نیشابوری كه از جمله سرحلقه‌گان عرفان و تصوف است در (منطق‌الطیر) خود رسیدن به مرحله كمال را گذر كردن از (هفت‌) مرحله می‌داند كه هر مرحله نشانه یكی از (هفت‌) دورة‌ زندگی است‌. مراحل هفتگانة (سلوك‌) یعنی رفتار زندگی در منطق‌الطیر عطار هم جنبة تمثیلی دارد و هم جنبة عرفانی كه براساس این تمثیل‌ها بیان می‌شود. در منطق‌الطیر، سخن از جمعی‌ (مرغ‌) و پرنده است كه به پرواز درمی‌آیند تا به هر كجا سربزنند و (سیمرغ‌) را كه (عقل كل‌) است بیابند. پرواز آن‌ها (هفت‌) مرحله طول می‌كشد و از هفت (وادی‌) می‌گذرند. در هر مرحله و وادی جمعی از آنان از پرواز بازمی‌مانند و هنگامی كه مرحلة هفتم را نیز طی می‌كنند از آنهمه (مرغ‌) فقط (سی‌مرغ‌) باقیمانده كه در حقیقت خوان آن (سی‌مرغ‌) خودشان بودند و نمی‌دانستند. در عرفان نیز سن (هفت ده‌) سالگی یعنی (هفتاد) سالگی نشانه (كمال‌) است كه هر ده سال یكی از (وادی‌)هائی است كه بشر برای رسیدن به آن باید طی كند. هفت وادی در منطق‌الطیر عطار از زبان (هدهد) كه هادی و راهبر مرغان بسوی (سی‌مرغ‌) و كمال است عبارتند از: اول وادی طلب:

چـون فـروآئی بـه وادی طـلب

پـیشت آید هر زمانی‌، صد لقب

دوم وادی عشق:

بعد از این وادی عشق آید پدید

غرق آتش شد كسی آن‌جا رسید

سوم وادی معرفت:

بعد از آن بنمایدت پیش نـظر

مـعـرفـت را وادی بـی‌پـا و سر

چهارم وادی استغنا:

بـعد از آن وادی اسـتغـنا بود

نـه در او دعـوی و نـه مـعلا بود

پنجم وادی توحید:

بـعد از این وادی توحید آیدت

مـنزل تـفرید و تـجرید آیدت

ششم وادی حیرت

بـعد از این وادی حیرت آیدت

كـار، دایم در دو حسرت آیدت

هفتم وادی فنا

بعد از این وادی فقر است و فنا

كی بود این‌جا سخن گفتن روا

قبل از عطار (ابن‌سینا) در (رسالة طیر) برای پرواز سیمرغ تا كوه‌قاف (هفت‌) مرحلة خطرناك فرض كرده و امام محمدغزالی نیز در (رساله‌الطیر) هفت منزل خوف و خطر تا رسیدن به حد نهائی پیش‌بینی كرده است‌.

(هفت‌) در ادبیات داستانی

از ادبیات منظوم كه بگذریم در ادبیات مكتوب یعنی ادبیات داستانی نیز به نقش عدد (هفت‌) برخورد می‌كنیم و جالب است كه نه تنها در داستان‌های ایرانی بلكه در داستان‌های سایر ملل نیز این عدد را می‌یابیم كه نشان‌دهندة توجه خاص آن ملت‌ها به این عدد است‌. در داستان (سندبادنامه‌) كه «ظهیری سمرقندی‌» آن را به رشتة تحریر درآورده است می‌خوانیم كه «كوردیس‌» پادشاه هندوستان برای آموزش فرزند خود از (هفت‌) وزیر دانشمند خویش كه هر یك در رشته‌ای و علم خاصی تخصص دارند استمداد می‌كند و هر وزیر (هفت‌) روز دانش‌آموز نوجوان را تعلیم می‌دهد تا هفتمین وزیر در پایان روز هفتم موفق به آموزش شاهزاده جوان می‌شود و آن‌گاه وزیر هفتم كه «سندباد حكیم‌» نام دارد (هفت‌) روز مرخصی می‌طلبد تا استراحت كند. نویسندة ایتالیایی «بوكاچیو» نیز در داستان معروف خود (دكامرون‌) از (هفت‌) بانوی جوان سخن بمیان آورده كه برای فرار از بیماری طاعون كه در شهر و كشورشان اپیدمی شده است به‌ مسافرتی تفریحی می‌روند و هر یك قصه و حكایتی را به وجود می‌آورند كه در حقیقت كتاب (دكامرون‌) مجموعة هفت حكایت از هفت بانوی جوان ایتالیائی است‌. در پنجهزار سال قبل در ادبیات «ودا»ئی هند نیز داستانی از (هفت‌) برادر است كه شش برادر نژاد و تبار انسانی دارند و برادر هفتم موسوم به «كریشنا» ریشه و نژاد آسمانی دارد ولی مادر هر هفت نفر یكی است‌. در خراسان و در شمار قصه‌هائی كه پدران و مادران برای كودكان خود می‌سرایند پادشاهی وجود دارد كه (هفت‌) پسر دارد و هنگامی كه همسر او یك دختر نیز می‌زاید پادشاه (هفت‌) پسر را از خود می‌راند و آن‌ها نیز (هفت‌) سال در برف و بوران و سرما و باران با انواع سختی‌ها مقاومت می‌كنند و بعد برای این‌كه به خاك نیفتند و از میان نروند هر كدام بصورت یك درخت یا درختچة گل درمی‌آیند. این داستان در خراسان بنام (قصه هفت برارو) یا قصه هفت برادر معروف است‌. در یك داستان كودكانه كه در میان مردم شمال آفریقا از زمان‌های بسیار دور تا امروزی سینه به سینه نقل شده است از پادشاهی نقل می‌شود كه خداوند به او دختری می‌دهد و او نیز برای محافظت دختر خود قلعه‌ای می‌سازد و به دور آن (هفت‌) دیوار می‌كشد و دختر را درون قلعه نگه می‌دارد.

هر عضو هفت‌سین نشانة چیست‌؟

اگر ماجرای آن پادشاه و هفت دیواری كه برای محافظت دخترش به دور قلعة محل زندگی او ساخت داستان و قصه است اما (هفت‌) دیواری كه «دیااوكو» سرسلسلة فرمانروایان «ماد» به دور قلعة محل سكونت خود كه در ضمن خزانة زروسیم و جواهرات او نیز بود به وجود می‌آورد در تواریخ آمده است و حقیقی می‌نماید. اما اصطلاح (هفت‌سین‌) به عقیدة استاد دكتر «بهرام‌ فره‌وشی‌» در اصل هفت (سینی‌) بوده است كه از این (سینی‌)ها در همه منازل و اماكن موجود است و از آن برای بردن انواع اغذیه و اشربه (مخصوصا چای‌) استفاده می‌شود.

بنابر گفته‌ها و نوشته استاد دكتر بهرام فره‌وشی در آغاز هر نوروز در همه خانه‌ها هفت‌(سینی‌) برای (هفت‌) امشاسپند می‌آراستند و در هرسینی از هفت نوع خوردنی از جمله (گندم و جو و برنج و نخود و كنجد و سیب و خرما) می‌نهادند تا اسباب رضایت آن‌ها را فراهم آورند و علاوه بر آن (سینی‌)های دیگری نیز فراهم می‌آوردند كه در آن‌ها (آینه و تخم‌مرغ و گلاب و انار و ماهی و شیر و عود) می‌گذاشتند كه تعداد آن‌ها نیز (هفت‌) تااست و هر كدام آن‌ها سمبل بخصوصی است‌. امروزه در سفره هفت‌سین ایرانیان همه آنچه كه (هفت‌سینی‌) و اضافات نوروزی‌ گذشته را شامل می‌شد با هم و درهم قرار دارد. قرآن مجید برای این‌كه جنبة تقدس سفره و وسیلة ارتباطی بین انسان و خداوند رعایت شود. سفرة سفید نشانه پاكی دل و صفای باطن صاحب سفره است و وجود آینه اشاره به جهان‌ بی‌پایان است كه بارگاه یزدان است به تعداد حاضران بر سر سفره شمع روشنی است كه نشانه (حیات‌) افراد حاضر است‌. وجود تخم‌مرغ پخته از دو نكته حكایت می‌كند. خود تخم‌مرغ‌ نشانه تخمه و نژاد آدمی و پختگی آن نشانه پختگی عقل و خرد است‌. شیر و عسل در سفره هفت سین نشانه بركت حیواناتی است كه در خدمت انسان هستند. یك كاسة آب كه در آن چند قطره گلاب ریخته یا چند برگ گل ریخته‌اند نشان باروری است و یك نارنج شناور در آب نمودار معلق بودن كره زمین در كیهان است‌. ماهی درون تنگ آب نشانه تلاش مداوم انسان برای‌ زندگی است‌. وجود نان و پنیر سبزی نشانه گشادگی سفره و گذاشتن نقل و شیرینی كنایه از آرزوی شیرین‌كامی در طول سال می‌باشد.

(هفت‌)های معروف در مكالمات

و اما (هفت‌)های معروفی كه در زبان فارسی و (امثال و حِكم‌) وجود دارد و در محاورات و مكالمات بكار می‌رود و همه هم دلالت بر اهمیت این عدد دارد هفت آب (هفت دریا ـ آبی بسیار) هفت الوان (رنگ‌های اصلی طبیعت ـ بنفش‌، نارنجی‌، آبی‌، سبز، زرد، نارنجی‌، قرمز) هفت اندام (اعضاء اصلی بدن ـ سر، سینه‌، شكم‌، دو دست‌، دوپا) هفت ایام (روزهای هفته‌) هفت بطن‌ (قرآن كریم‌) هفت بند (نی‌) هفت بیجار (ترشی‌) هفت پادشاه (كل سلاطین قدیم‌) هفت پشت (اجداد) هفت پهلو (كنایه‌، طعنه‌) هفت جوش (آهن سخت‌، شخص مقاوم‌) هفت پیكر (كتاب‌ نظامی گنجوی‌) هفت خوان (مشكلات‌) هفت خزینه (اعضای داخلی بدن ـ معده‌، جگر، ریه‌، دل‌، زهره‌، سپرز، گرده‌) هفت خط (زرنگ‌) هفت خُم (گنج‌) هفت در هفت (وسایل آرایش زنان‌ در قدیم ـ حنا، سرمه‌، زرك‌، غالیه‌، وسمه‌، سرخاب‌، سفیداب‌) هفت دست (كامل‌) هفت دور (زمان طولانی هفت سیاره (ماه‌، مریخ‌، زمین‌، عطارد و مشتری و زهره به اضافة خورشید) هفت‌ زبان (ملت‌های دنیای قدیم‌) هفت سر (اژدهای اساطیری‌) هفت سوراخ (راه فرار) هفت طبقه (قسمت‌های مختلف زمین و آسمان‌) هفت دَرَك (جهنم‌) هفت علت (بیماری سخت‌) هفت‌ قفل (علاقمند) هفت قلم (وسایل آرایش زنان در قدیم‌) هفت كچلان (اولاد پسر) هفت كهنه (دارائی‌های قدیم و ارزشمند ـ یار، مصاحب‌، كتاب‌، حمام‌، شمشیر، چینی‌، فرش‌) هفت گوشه‌ (كثیرالاضلاع غیرمنظم‌) هفت لا (پیچاپیچ‌) هفت لشگر (ارتش نیرومند) هفت ماهه (عجول‌، كم‌طاقت‌) هفت نوبت (نقاره‌زنی دربار سلاطین قدیم‌) هفت مغز (آجیل ـ چهار مغز هم معمول‌ است‌) و بالاخره در پایان به این نكته نیز باید اشاره كرد كه در معماری‌های دوره اسلامی و ساختن مسجدها و شبستان‌ها نیز عدد (هفت‌) نقش دارد در مسجدالاقصی یك راهروی مركزی وجود دارد كه هفت راهرو فرعی از آن منشعب شده است‌. مسجد قیروان كه بنام یكی از چهار مسجد مقدس از آن یاد شده است طاق‌هائی دارد كه طاق‌ها هر كدام هفت دهانه دارد و نیز در مسجد «فسطاط‌» شبستانی با سه محراب و هفت رشته طاق وجود دارد.

 

هم سفرة هفت‌سین شما مبارك و عید شما و نوروز شما پیروز. سال خوبی داشته باشید

گزارش اختصاصي شيرين و خواندني از مراسم جالب سال نو در ايران و جهان…

عیدانه

چرا خودمان را (نو) نمی‌كنیم‌؟

اینك بهار فرارسیده است و سال نوی ایرانی همران با وزش نسیم معطر بهاری و پرواز شادمانه پرستوها آغاز شده است سالی كه در همین ابتدای عیدانة تقدیمی خود امیدواریم سال پیروزی‌ و بهروزی و سربلندی و سرافرازی ایران و ایرانی باشد. عید نوروز رسمی كهن از سنت‌های خاص ایرانی است و بهمین جهت علاوه بر این‌كه در همة پهن‌دشت ایران‌، از دورافتاده‌ترین‌ روستاهای حواشی مرزها گرفته تا كلان‌ترین شهرها و مراكز استان‌ها با علاقه و دقت خاصی برگزار می‌شود در اكثر نقاطی نیز كه زمانی سایة ایران بر سر آن‌ها بوده است معمول و مرسوم‌ است‌.

هیچ ملت و هیچ كشوری مراسم سال نوشان همراه و همزمان با شروع فصل نیست و از این حیث ایران در همة جهان منحصر به فرد است‌. ایرانی با نو شدن سال عادت داشته (و دارد) و معتقد بوده (و هست‌) كه باید همه چیزهائی نیز كه مربوط به زندگی اوست (نو) شود و اگر این نو شدن به علل مختلف (و اكثراً مادی‌) امكان‌پذیر نباشد بطور سمبلیك آنرا نو می‌كنند. اگر باید خانه نو شود. كه امكان ندارد ـ با رنگ كردن در ورودی خانه را نو شده می‌انگارند و اگر باید كه البسه نو شود و علل و اسبابش مهیا نیست با خرید یك دستمال یا یك جفت جوراب نو شده‌ فرض می‌كنند. حال كه نوروز زمان (نو) شدن و (نو) كردن است چرا خودمان را (نو) نمی‌كنیم‌. هیچكس جز انبیا و اولیاالله از لحاظ اخلاق و رفتار و كردار و منش سالم و بی‌عیب نیست‌. انسانیم و حقد و حسد و كینه و غرض و طمع و آرزو و شرارت و كژخوئی و كژطبعی داریم‌. چرا خانه را می‌تكانیم ولی از تكان‌دادن خودمان غفلت داریم‌؟ چرا در حد امكان همه چیزمان را (نو) می‌كنیم ولی‌ سعی در (نو) كردن خودمان نمی‌كنیم‌؟ نوروز و بهار را مغتنم بشماریم و همزمان با سال نو (وجود نو)ئی نیز برای خود بسازیم‌. هر وقت توانستیم خودمان را بسازیم دیگران را نیز خواهیم‌ توانست كه انشاءالله بتوانیم‌. امیدواریم موفق باشید… و باشیم‌. عید شما مبارك

مراسم (عیدانه‌) در همدان

شـد بـاد بـهار و بـاد نــوروز وزان

آمـد بـه سـر ایام زمـستان و خـزان

بگذشته گذشته‌، پس مكن یاد از آن

بنـشین به فراغ و نوش كن خـون رزان

با یك رباعی بهارانه و عیدانه‌، یكبار دیگر در خدمت خوانندگان عزیز هستیم و همچون سال‌های گذشته مجموعه‌ای از مراسم و آئین‌های نوروزی و بهاری را كه در جای‌جای میهن عزیزمان‌ ایران و سایر نقاط جهان بمناسبت حلول سال نو و یا به سبب تصادف و تقارن با وقایع و روید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا