فرهنگ و ادبياتفرهنگی هنریكتاب و کتابخوانی

درجستجوی هویت ملی ایرانی و صلح درجهان

مریم بابایی خرسندی

یکصد سال سفید خوانی در کلاس ، یکی از کتابهای شماست که حالت پژوهشی دارد و درباره هویت ملی است که با بررسی کتب درسی سه دوره قاجار پهلوی و بعد از انقلاب صورت گرفته است.

مریم بابایی خرسندی
لطفا کمی ازبیوگرافی خودتان بگویید و اینکه بگویید از کجا شروع کردی
خیلی ممنونم از وقتی که می گذارید. من رشته ادبیات فارسی را در دانشگاه علامه طباطبایی شروع کردم در مقطع لیسانس. در آن زمان من فکر می کردم که ادبیات نمی تواند پاسخگوی نیازهای من باشد بنابراین رفتم و روزنامه نگاری خواندم چون فکر می کردم که در جامعه باید اثرگذاری بیشتری داشته باشم و باید به روز تر باشم. آن موقع شاید ادبیات را خوب درک نکرده بودم و به خاطر آن شر و شور جوانی می خواستم فعالیت بیشتری در جامعه داشته باشم و رفتم روزنامه نگاری خواندم . ۲۳ سال هم روزنامه نگاری کردم در این سالها رشته های مرتبط را هم خواندم مثل عکاسی و گرافیک ، ما جامعه ملتهب بود و مدنیت بین توسعه سیاسی یا توسعه اقتصادی معلق بود به نظر گفتمان راه به جایی نمی برد و جوانهای دیروز و امروز رو در روی هم قرارگرفته بودند .ذهن من به دنبال صلح و امنیت بود بنابراین باردیگر متوجه تحصیل و کسب دانش در حوزه ای شدم که امیدوار بودم راه حلی به دور از هموطن آزاری داشته باشد بنابراین متوجه روانشناسی شدم اما در خارج از کلاسهای آکادمیک … در روانشناسی با رویکردی آشنا شدم به نام ارتباط بدون خشونت که بر اساس آن ما اگر بتوانیم با احساسات خودمان ارتباط درستی برقرار بکنیم و نیازهایمان را به صورت شفاف بشناسیم و…نیازها ی طرف مقابل را هم بدون پیشداوری بشنویم می توانیم خواسته هایمان را به درستی مطرح بکنیم و بدین ترتیب از بسیاری از خشنونت ها جلوگیری می شود در جامعه . من همین کار را ادامه دادم اما متاسفانه مسائلی که در جامعه پیش می آمد مانع ادامه کار روزنامه نگاری شد چون بسیار شغل پراسترسی بود و متاسفانه در رسانه ها به خودسانسوری رسیده بودیم و من دیگر نمی توانستم آن فضا را تحمل بکنم . یعنی ما رفته بودیم که مسائل را اشکارا مطرح بکنیم ولی رسیدیم به جایی که مجبور بودیم خودمان را سانسور بکنیم و این موضوع فشار زیادی به من وارد می کرد. همین شد که مجدد برگشتم به طرف ادبیات فارسی . با تولد فرزندم در حوزه ادبیات کودک و نوجوان مسیرم را ادامه دادم و با شورای کتاب کودک اشنا شدم و فرهنگ نامه کتاب کودک و نوجوان و بعد مجدد در مسیر خواندن ادبیات فارسی قرار گرفتم با تجربه تلخ و شیرینی که از روزنامه نگاری داشتم این بار ادبیات را موضوع عمیق وبا اثرات ماندگار دیدم …و مطالعه سیر تحولات و بازتاب آنها در ادبیات کلاسیک وبه ویژه ادبیات عامیانه بسیار برایم جذابیت دارد پس به سمت تحصیل دکترای ادبیات غنایی رفتم …
وقتی که داشتم روی ادبیات کودک کار می کردم یک روز متوجه شدم که مرکز اسناد کتابخانه دانشگاه تهران نمایشگاهی گذاشته است از اولین کتابهای درسی که مشخصا مربوط می شد به اواخر دوره قاجار و اوائل دوره رضا پهلوی من اینها را که نگاه کردم خیلی علاقه مند شدم که یک کاری در این حوزه انجام بدهم و بعد حدود دو سه سال در این حوزه تحقیق کردم . مطالبی هم در این کتابها می دیدم که برای خودم جالب بود.مثلا رضا پهلوی که می اید بی حجابی را ترویج می کند چطور می آید اخر کتاب درسی ، قرآن می گذارد . اینها برای من ضد و نقیض هایی بود که من را به فکر فرو می برد.
در اصل من با پارادوکس ها ی زیادی مواجه شدم احساس کردم صرفا ادبیات و صرفا مطالعه خود این کتاب ها نمی تواند کافی باشد بنابراین حدود دو سالی هم تاریخ معاصر را مطالعه کردم و دیدم که غیر از آن چیزی است که ما در کتابهای درسی درباره اش خوانده ایم متاسفانه و ما اگر بخواهیم واقعا بفهمیم که در دوران معاصر ما چه گذشته است، بهتر است که از منابع مختلف تاریخ را بخوانیم نه آن چیزی که ما بعد از انقلاب خوانده ایم. درحقیقت برای من جالب بود که اگر پادشاهان ایران درطول تاریخ فقط داشتند به لهو و لعب و عیش و نوش می پرداختند چطور کشوری به این عظمت و بزرگی اداره می شد. یا متوجه شدم که چرا کشورهای مختلف که برای غارت به کشور ما آمده بودند هیچ دستاوردی نداشتند ..بنابراین من دنبال تاریخی گشتم که صداقت بیشتری داشته باشد و جهت دار نباشد یا حداقل کمتر چهت دار باشد.
همه اینها باعث شد که من از دیدگاه های مختلف تاریخ این دوره را بخوانم
– درحقیقت شما تاریخ را براساس عناصر مختلف اجتماعی سیاسی و فرهنگی مطالعه کردید؟
بله همین طور است مخصوصا از منظر سیاسی البته همه اینها برهم اثر می گذاشتند مثلا وقتی تاریخ اجتماعی را می خواندم دیدم چقدر سیاست در آن موثر بوده یا چقدر اقتصاد در آن اثر داشته. چقدر وقتی اکه وضع قتصادی بد بوده بر فرهنگ مردم اثر داشته و بعد دیدم که همه اینها را باید از جنبه های مختلف بررسی کنم. همین شد که حدود ۱۰ کتاب مختلف را مرجع قرار دادم و بررسی کردم یعنی چیزی حدود ۱۵۰۰ صفحه . همزمان نشستم جامعه شناسی و مردم شناسی را خواندم که خود این زمان زیادی بردو تازه بعد از آن بود که من روی متون اصلی برگشتم و در نهایت به این رسیدم که در متون کتاب درس فارسی چیزی که می تواند نظر من را جلب کند هویت ملی است

– نقطه عطف خانم بابایی با توجه به همه پژوهش هایی که انجام داده است همه تاریخی که خواند و از همه دیدگاه های مختلف ، چه بود؟
ببینید من متوجه شدم که هرکسی از دیدگاه خودش به قضایا نگاه می کند از جایی که ایستاده نگاه می کند در نتیجه خودش را محق می داند و اگر من خودم را محق می دانم به خاطر این است که منظر من فرق می کند. اما این به این معنی نیست که من حتما دیدگاه دیگران را نپذیرم و بگویم حق دارم. در عین حال که می توانم مخالف باشم ، باید توجه داشته باشم که می شود طور دیگری هم نگاه کرد. منظورم این است که از همان ابتدا ما نباید باهم بجنگیم . با گفتمان می شود خیلی چیزها را درست کرد . بیاییم این فرصت ها را به هم بدهیم که به جای اینکه بجنگیم گفتگو کنیم حتی کشورهای بزرگ. اول بیاییم نیازهای همدیگر را بشناسیم و بعد بیاییم درباره آن گفتگو کنیم.
– شما به زبان صلح اشاره کردید ، می توانیم بگوییم که نقطه عطف را شما در زبان گفتگو یافتید؟
بله به تعبیری می توان گفت که زبان گفتگو زبان صلح است . اگر ما بتوانیم به یک گفتگو در شرایط برابر داشته باشیم که خالی از پیشداوری باشد درواقع گفتن و شنیدن باشد ، خیلی از اختلاف ها را حل شدنی است.
-دولتها و حکومتهایی که در این پژوهش مورد مطالعه قراردادید آیا در تلاش برای گفتگو با مردم بودند ؟
بله حداقل درآغاز ! همه دولت ها و حکومت ها به دنبال این بودند که بتوانند با مردمشان یک جورهایی گفتگو کنند حتی در دوره قاجار که فقط ۳ درصد سواد وجود داشته است ،به دنبال این بودند که با آنها صحبت کنند. در دوره قاجار وقتی سه درصد مردم باسواد هستند و آن هم اطرافیان و نزدیکان شاه هستند و مردم عادی بی سواد هستندو ازآن طرف هیچ نشریه ای و رسانه ای نیست. اینها امدند دیدند که کشورهای خارجی در این سالها در حال پیشرفت هستند و در عوض آنها مدام زمین های شان را از دست می دهند. که بخاطر ضعف در تسلیحات بود و یا ندانستن دانش کافی حقوقی و … پس اولین چیزی که به نظرشان آمد این بود که راز و دلیل پیشرفت کشورهای خارجی چه هست؟. غرب درابتدا فقط برایشان جذاب بود . بعد در مسافرت های شاهان قاجار به کشورهای اروپایی ، آنها بیشتر به خودشان آمدند و متوجه شدند که باید در مسیر پیشرفت قدم بردارند . آن نخبه هایی که ازبین همین سه درصد به خارج رفتند و تحصیل کرده به ایران برگشتند می گفتند که ما فقط نمی توانیم با ایجاد کارخانه پیشرفت ایجاد کنیم باید مردم را باسواد کنیم و سواد از کودکی آموخته شود. بعد مقاومت هایی که از پایه دیدند مثل سنت گراها و مذهبیونی که خیلی هم با خرافات امیخته شده بود ند این مذهب و همه اینها مانع این می شد که مثلا دخترها به مدرسه بروندیا حتی پسرها از یک اندازه ای بیشتر درس بخوانند.
ایرانیانی که برمی گشتند متوجه شدند که برای اینکه یک کار فرهنگی بشود و برای اینکه اندیشه ها شخم زده شود و دوباره بذر فرهنگ در آن کاشته شود و در حقیقت به مردم آگاهی داده شود که زمانه عوض شده است و باید به توسعه فرهنگی و اقتصادی دست پیدا کرد. همینجا این ضرورت احساس می شود که دولت ها بتوانند بامردمشان صحبت کنند.
– اما شاه ایران بادیدن وحتی تحصیل در اروپا دیکتاتور شدند !
– بعدها در تاریخی که خواندم متوجه شدم که حتی روشنفکرترین حاکمان هم بعدها به دیکتاتور تبدیل شده اند و برای من این جالب بود که تو که رفتی غرب را دیدی و در غرب تحصیل کردی چرا تبدیل به یک دیکتاتور میشوید. شاید به این دلیل بود که ما چون خیلی عقب افتاده بودیم از توسعه دنیا ، اینها هم خیلی عجله داشتند که مارا همسطح این پیشرفت کنند و عقب ماندگی را جبران کنند و شاید به خاطر این بود که با موانع فرهنگی ناشی از ۱۴۰۰ سال مذهب وارداتی پرازخرافه مواجه بودند و شاید این تعجیل آنها را ناچار می ساخت به دیکتاتوری تبدیل شوند. مثلا یک زمانی امدند گفتند که مدرسه خیلی خوب است بهداشت خیلی خوب است اما باز مردم بچه هایشان را به مدرسه نمی فرستادند. اما بعد امدند قانون گذاشتند که باید بچه ها به مدرسه بروند یا باید واکسن بزنند. وقتی باید می ایدکار خشن می شود، مخالفت ایجاد میکند کارشکنی میشود…هرچند به سود مردم بی سواد ونااگاه باشد…

– درحقیقت یک ذره آن اصطلاح دیکتاتوری را باید اینجا تغییر داد؟
بله یک جور گذاشتن قوانین سخت است . البته کارهای تشویقی هم گذاشتند مثل تغذیه رایگان ، بهداشت رایگان ، اردو یا لباس متحد الشکل و …
– اگر بخوایم راجع به همین کتاب صحبت کنیم ناگفته هایی که از زبان خودتان می توانید بگویید و دلتان می خواهد همه مخاطبان بشنوند چیست
– بهرحال چون من متاثر از اندیشه ان وی سی هستم یا ارتباط بدون خشونت. و همین که چون به عنوان یک پژوهشگر باید هرچیزی را همانطور که بوده گزارش کنم و بگذارم که خواننده خودش حقیقت را استنباط کند اما متاسفانه باز مجبور شدم که خیلی نکات را حذف کنم و راحت نگویم . چند نفر از فرهیختگانی هم که کتاب را خواندند گفتند که شاید بیشتر می توانستی توضیح بدهی .چرا اینقدر فشرده گویی کردی.اما چون کار پژوهشی بود باید تاثرات خودم را از آنچه از لابه لای کتاب درمی یافتم کم کنم وفقط گزارش کنم …

– من می خواهم شما درباره همین ها صحبت کنید.
– خب بخش قابل توجهی از کتاب ، پژوهش را با جزییات واز طریق نمودار نشان میداد متون کتابها به لحاظ حجم ومحتوا ومولفه ها دقیقتر گزارش شده بودند وهمه موارد جدول ونمودار داشت تا حالت مقایسه به روشنی دردسترس مخاطب قرارگیرد اما مشکلات صفحه آرایی و هزینه ها باعث حذف آنها شد درهمین متن کتاب هم شاید بعضی جملات را ما مجبور شدیم از دست بدهیم و حذفشان سکته ای را در جمع بندی ایجاد هم کرده باشد. من یک مشکل بزرگ دیگر هم داشتم که کلا کار پژوهش را کمی هم مختل کرد اینکه دین اسلام را وارداتی بدانم و تاریخ اسلام و افراد عرب که ازبزرگان اسلام هستند “دیگری” به حساب بیاورم یاخیر ؟آیا جزو “مولفه های هویت ملی ساز “یک ایرانی بحساب می آیند یا خیر …و تعصباتی که میگفت اینها جدا از ایران وایرانی نیستند …دردناک بود ….مطهری درباره هویت ملی نطریه ای ارایه کرده بودند :زبان و تاریخ ایرانی اولویت اول یک ایرانی نباید باشد زیرا ایرانی مسلمان است …من می خواهم بگویم که هویت ملی خیلی بحث مهمی است ما الان داریم در یک بچه بذری را می کاریم که این بذر می خواهد در ۲۰ یا ۲۵ سالگی او به ثمر بنشیند و یک هویت ملی به او بدهد. اینجاست که در واقع باید شکوفا بشود . نکته ای که من می خواهم بگویم این است که ما بچه های خودمان را داریم به این نظام اموزشی می سپاریم که فقط یک نظام اموزشی نیست و فقط خواندن و نوشتن به او نمی اموزد. بلکه اندیشه هایی را در وجود او می کارد که اینها در ۲۵ سالگی او خودشان را نشان می دهند.. نظام آموزشی تجسم کاملی از دولت وحاکمیت است از مدیرتا فراش مدرسه گرفته تامحتوای کتابهای درسی … در حقیقت اگر ما داریم انتقاد می کنیم که چرا جوان امروزی ما هیجان زده است ، احساسی است چرا کتاب نمی خواند چرا در فضای مجازی دارد زندگی می کند یاحتی چرا مهاجرت میکنه به خاطر بذری است که ۲۵ سال پیش ، همین نظام آموزشی حاکمیت درون مغز او کاشته است . اگر این انتقاد رابه پهلوی وارد می دانیدکه امد اسلام ۱۴۰۰ ساله را کاملا نادید ه گرفت و دچار غرب زدگی بود .، نتیجه اش بحران هویتی شد که در ۵۷ سرباز زد و انقلاب اسلامی بوجود امد. حالا این جوان ۲۵ ساله ای که به گفته خودتان مدام در فضای مجازی است نتیجه چه اموزشی است . ایا توانستید دانه و بذرسالمی دراوبکارید؟
– درحقیقت می توان گفت که افراط در اسلام گرایی مثل افراط در غرب زدگی می ماند؟
بله همین است من می خواهم بگویم که هویت مذهبی یکی از مولفه های هویت ساز ماست . ما هویت فردی داریم. هویت خانوادگی داریم . هویت قومی داریم … چرا فکر می کنید همه هویت ها هویت مذهبی است الان بعد از انقلاب اسلامی تمام هویت هایی که می توانست هویت ملی یک فرد را ایجاد کند جایش را داده به هویت مذهبی و وقتی ما درمذهبمان با مشکلی روبه رو می شویم آن را تعمیم می دهیم به بقیه هویت های دیگر. الان با جوانی روبه رو هستیم که از نظر هویتی با مشکل مواجه است. یعنی نمی تواند افتخار کند که ایرانی است چون درایران فقط یک مذهب می بیند که زرتشت را محدود کرده است اقلیت ها را مجبور به مهاجرت کرده است قومیت ها را در تنگنا گذاشته است درحالیکه هویتی که یک فرد را می سازد و باعث افتخار او می شود و جلوی مهاجرت او را می گیرد همین هویت ملی است که متزلزل شده است .(البته نقش تشدید کننده تبلیغات بیگانه هم هست که موضوع این گفتگو نیست )

– شما مناسبت های این هویت را در چه می بینید؟ تطابق این هویت ها را در چه چیزی می بینید؟
ببنیید اولا که ما وقتی حکومت مان دینی شد ، دین که یک مساله فردی است و باید از طرف دیگران مورد احترام قرار بگیرد هرکسی هر دینی دارد باید مورد احترام باشد. درست است که ما قومیت های مختلف داریم در ایران ولی این حاکمیت است که می اید می گوید شما همه نیازهای مشترک دارید داخل یک مرز هستید و همه ایرانی هستید و به یک وحدت نیاز دارید که من این وحدت و ارامش را ایجاد می کنم . من امدم کتاب درسی را بررسی کردم و دیدم که اصلا از سنی ها حرفی زده نشده است اینکه دیگر اسلام است حالا من به مسیحی و ارمنی و کلیمی کاری ندارم. وقتی حتی سنی هم نادیده گرفته می شود . حالا من به ادیان دیگر اصلا کار ندارم . بعد می بینم که حتی سنی که مسلمان است که باز هم نادیده گرفته شده است. این تناقض هایی است که دیده می شود من حرفم روی کتاب درس فارسی است که زبان مشترک است خط مشترک است. بعد از انقلاب اسلامی چهل درصد این کتاب کاملا دینی نه بلکه شیعی است .

پس صلحی که اسلام از آن حرف می زند کجاست ؟ وقتی که من این تبعیض را در قانون اساسی می گذارم در کتابهای درسی می گذارم در کتاب درسی ای که دارد می رود به شهرواستانی که ۸۰ درصد جمعیتش سنی هستند یا زرتشتی هستند . وقتی این کتاب در آن منطقه تدریس می شود و آن مذهب را نادیده می گیرد آیا این ها ترغیب نمی شود که سرمایه شان را بردارند و از این کشور بروند یا آن مسلمان یا مسیحی وقتی نادیده می گیرد. من منظورم نادیده گرفتن در کتاب درس فارسی است چون ما کتاب تعلیمات دینی هم داریم که جداست. اما در کتاب درس فارسی که مشترک است زبان مشترک است خط مشترک است بعد از انقلاب اسلامی ۴۰ درصد آن کاملا متون دینی و مذهبی است و بقیه مطالب هم بارقه ای از اندیشه اسلامی دارد. و این واقعا نادیده گرفتن است که یک جور توهین است که یعنی من تورا نمی بینم تو را به حساب نمی اورم. پس صلح اسلامی ما کجاست؟ چرا در کتاب درسی پس ازانقلاب که من بررسی می کنم هیچ چیزی از صلح اسلامی گفته نشده است چرا همیشه جنگ های اسلام مطرح شده است چرا همیشه این چیزها گفته می شود . جالب این است که نماینده های ما حتی کاملا برخلاف این ها هم عمل می کنند. در کتاب درس تعلیمات اجتماعی پایه نهم من دیدم که یک جایی در مورد حیوان نوشته است و احترامی که پیامبر و امام به آن حیوان گذاشته اند. تازه حیوان هم خانگی نبود خیابانی بود. همان زمان دیدم که در مجلس نماینده ها بحث جلوگیری از نگهداری حیوانات خانگی را مطرح کرده اند . جالب اینجاست که من با خودم فکر کردم اگر نماینده های ما ۹ کلاس هم سواد داشتند می فهمیدند که اصلا نباید چنین قانونی را مطرح کنند .

– این یعنی تناقض حتی در صحبت هایی که باورشان گنجانده شده است به نظر من و اینکه قبول ندارند باورهایشان را . چند دستگی و تضاد و جود دارد و همه اینها باعث شده است که ما به چنین برخورد هایی برسیم.

بله همین طور است متاسفانه اصلا دید عمیقی در این رابطه وجود ندارد و جدی گرفته نمی شود. بعد از انقلاب یک سازمان و اداره ای تشکیل شد در وزارت اموزش و پرورش که بیایند کتاب های درسی خارجی را بررسی بکنند و بعد یک جوری اینها را تبطبیق بدهند و از آنها ایده بگیرند ولی ما اصلا از عملکرد این اداره چیزی درکتاب درسی نمی بینیم. حداقل درکتابهایی که من بررسی کردم هیچ اثر مثبتی ندیدم. جراکه وقتی ما این کتاب را در کنار کتاب درسی یک کشور توسعه یافته می گذاریم هیچ شباهتی بین آنها نمی بینیم ….نکته دیگری که من می خواهم به آن اشاره کنم این است که ما “دیگری” را داریم یعنی چیزی خارج از مرزهای ما که اصطلاحا به آن می گوییم “دیگری”. حالا ما به کشورهای عقب افتاده نگاه نمی کنیم به کشورهای توسعه یافته نگاه می کنیم کشورهایی که چه از نظر فرهنگی توسعه یافته هستند چه از نظر اقتصادی. بعد نگاه کنید که مانمیتوانیم آنها را حذف کنیم در حالی که بعداز انقلاب همه تلاش هادر جهت حذف وانکارآنها بود و تخاصم بیشتر از حد نسبت به آنها دیده می شد. در بررسی های من در دوره قاجار واقعا یک شیفتگی زیاد به غرب وجود داشت مثلا آنجا را یک بهشتی در نظر گرفته بودند که باید عینا ازآنها کپی برداری کنند. بعد در دوره محمدرضا شاه دیدم که این نگاه چقدر انتقادی شده است. درحالیکه به توسعه غرب نگاه می کند و متون غربی را هم مد نظر دارد و دز کتاب های درسی مورد استفاده قرار داده است اما مطلب انتقادی هم دارد یعنی اگر دوتا مطلب مثبت دارد یک مطلب انتقادی هم دارد
ولی بعد از انقلاب ما آمدیم یک خط کشیدیم روی غرب روی دیگرانی که خارج از مرزهای ما بودند ، و شعار نه شرقی نه غربی مطرح شد و اینکه همه اینها دشمن هستند و اینکه چیزی ندارند که ما بخواهیم از آنها یاد بگیریم و یک جور غرب ستیزی شدید هم رایج شد
آن هم در حالیکه درست در این سالها ما به سمت جهانی شدن و نظریه دهکده جهانی مثل همه دنیا در حال حرکت بودیم ما نمی توانیم جهان خارج از مرزهایمان را نادیده بگیریم . همین جا بود که رسیدیم به اسلام وطنی به جای جهان وطنی.

– من زبان شما را زبان صلح دیدم که خیلی زبان قشنگی است و چقدر خوب شد که در این گفتگو به آن رسیدیم چون اگر می خواستیم فقط کتاب شمارا معرفی کنیم هیچ وقت شاید به مطرح شدن این ایده نمی رسیدیم. دیدگاه خوبی را برای ما باز کردید. حالا می خواهم بدانم که شما بازهم در این پژوهش شرکت خواهید کرد کتابی خواهید داشت با توجه به اینکه دوسه سال طول کشید تا این کتاب آماده شود
ببنیید من خیلی مایل هستم که مرتبا روی دومحور موضوعی کارکنم صلح وراههای رسیدن به صلح درون وبیرون وونهادینه کردن آن درکودک ودیگر پژوهش درباره نوشتنی هایی که مختص به دوره کودکی ونوجوانی است . چرا که فکر می کنم ریشه های هویت ملی ما در سنین کودکی و اوایل نوجوانی شکل می گیرد و به همین دلیل دوست دارم روی این سن کار کنم چون ریشه همه چیز در آنجاست و اگر جز این باشد انگار که من به شاخ و برگ پرداخته ام درحالیکه دوست دارم به ریشه بپردازم. من دوست دارم روی مجلات اموزشی که درکشورهای توسعه یافته برای کودکان چاپ می شود کار کنم و ببینم که در چه موضوعاتی است ونوع نگاهشان چگونه است و … و آنها را با مجلات داخلی مقایسه کنم. یا حتی کتاب هایی که برای نوجوان ها چاپ می شود را مقایسه کنم … باید به اندیشه ایرانی برسیم باید ببینیم دیگری چطور فکرمیکند وچطور جهان را میبیند که با همه لامذهبی اش دارد دربالاترین سطح بهداشت ودانش وامنیت وسلامت روان زندگی میکنه والبته که درکودکی چطور آموزش یافته . درعین حال معتقدم برای تحول وتوسعه ماندگار باید از مرز ترجمه وتقلید وتکرار نطریات عبورکرد با تولیداندیشه وکتاب های داخلی . که امیدوارم این پژوهشهایا به صورت مقاله یا به صورت کتاب مطرح می شود .
از سایر پژوهشهایتان بگویید
یکی از کارهای پژوهشی ای که من قبلا انجام دادم بحث لالایی ها بود ، لالایی ۵ استان را با هم مقایسه کردم دیدم که مثلا لالایی کردها چقدر جنگجویانه است یا لالایی شمالی ها کاملا با این متفاوت است.
– من چون خودم ترک هستم می دانم ک لالایی ترک ها سوزناک است .
– بله همین طور است شوهر رفته و حالا قرار است برگردد و لالایی در سوز این عشق خوانده می شود. ولی انگار که شمالی ها یک نرمی بیشتری در لالایی هایشان دارند .
– شما نمی خواهید کتابی درباره لالایی ها بنویسید
– اتفاقا مطالبش را دارم و ایده خوبی است که می تواند اجرایی هم بشود و به کتاب تبدیل شود
– من هم حتما کمک تان می کنم .
– من در پژوهشی که داشتم امدم از هر قومیت یکی دو لالایی را با هم مقایسه کردم بعد تطبیق شان دادم که این باتوجه به آب و هوا و شرایط و … از چه خصوصیت هایی استفاده می کند که در اینده در او اثر گذار است . اینکه مثلا چرا می گوییم شمالی ها مهمان نوزاندچون از بچگی در گوششان این شکل لالایی خوانده می شود یا چرا می گوییم کردها جنگجو و غیورند چون اینطوری بزرگ می شوند و از بچگی درباره جنگ با آنها صحبت می شود. همه این بحث ها خیلی جالب است واشاره دارد به اینکه مادر به احتمال قوی بی آنکه خود بداندوصرفا برای ساکت کردن کودک دارد چه بذری را در ذهنش فرو میکند !
سفید خوانی یعنی چه این سوالی است که از ابتدا ذهن من را درگیر کرده بود؟
ببینید سفید خوانی درآغاز اصطلاحی در تصویرگری بوده است برای اینکه آن معنا و مفهوم اثر آشکار بشود در نقاشی امدند گفتند که ما یک فضای سفید بگذاریم تا آن اثر آن درخت یا موضوعی که نقاشی شده برجسته بشود بعد این اصطلاح در کار چاپ امد . من این را با تسامح به بحث داستان اوردم یعنی ما آن سفیدی هایی که دیده نمی شود را مطرح کنیم. سفیدی هایی که دیده نمی شوند اما باعث برجسته شدن متن می شوند ما کتاب درسی را می خواهیم بگوییم که بابا آب داد ، در این سفیدی چه چیزی را قربانی کردیم که بابا را برجسته کنیم یا آب دادن را برجسته کنیم. یا وقتی که من دارم این را برجسته می کنم دارم چه هویتی را قوبانی می کنم چه هدفی این پشت پنهان است. این کتاب درسی که ما می بینیم دارد بچه ما را با سوادمی کند آن سفیدی چه چیزی از او را را قربانی کرده است درواقع میتوان گفت آن روح سیال نادیدنی که درلابه لای درسها حرکت میکند وبی آنکه رد آشکاری از خود به جای بگذارد تا به راحتی شناخته شود (چون اگر به راحتی شناخته شود شاید با گارد مواجه شود )
آنهارا من خواندم وبا استفاده از شیوه آماری وتحلیل محتوا افشا کردم !!

کتاب یکصد سال سفید خوانی

سفیدی شما چیست؟
زن بودنم شاید… من اولین باری که نادیده گرفته شدم در دوره خبرنگاری بود …حتی حقوق ما خبرنگاران زن هم با مردها برابر نبوددرحالیکه هردو یک کار برابر و پر استرس دارند . البته این روزها وضع خیلی تغییر کرده است … با وجوداینکه باوردارم همه چیز بسته به انتخابهایی است که فرد درزندگی میکند اما تاسف باراست که میبینم زنان باید برای همه چیز بجنگند وبهای گزافی نسبت به مردها بپردازند حتی اگر با مرد فرهیخته ای مواجه باشیم یا یک زن قربانی پشت سراو است یا اگرزنش باتحمل فشار وسختی خودش را بالا بکشد باز درسایه همسر قرارمیگیرد و تلختراینکه زنها ی دیگر به این نوع نگاه دامن می زنند بهرحال چه تلخی ازاین بالاتر که همیشه یک دوم مرد دیده شویم و روزمان (روز زن) مثل بزک روی یک کبودی می ماند…
پس شما زن قوی ای هستید که باز هم نسبت به سپیدی اعتراض دارید
بله شاید واقعا هم همینطور باشد

کتاب یکصد سال سفید خوانی درکلاس درس ، به بررسی و بازنمایی مولفه های هویت ملی درکتاب درس فارسی مکتبخانه های دروه قاجار ، مدارس نوین دوره پهلوی و پس از انقلاب اسلامی می پردازد .
این کتاب درسایت انتشارات نظری (سعادت آباد) به طور چاپی و درسایت طاقچه به طور الکترونیکی قرار دارد.
تمام منافع نویسنده از فروش کتاب ،صرف مدرسه رفتن کودکان درمناطق محروم خواهد شد .برای همین پشت جلد این کتاب قیمت ندارد.
تماس با نویسنده نیز از طریق ایمیل mababaei1400@gmail.com
مصاحبه و گفت و گو : فرناز میرزالو

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا